خبر یزد

آخرين مطالب

نگاه شاعرانه به فوتبال چکار که نکرد/ از خط‌کشی زمین تا 4 دوره مدیریت باشگاه مس+فیلم فرهنگی

نگاه شاعرانه به فوتبال چکار که نکرد/ از خط‌کشی زمین تا 4 دوره مدیریت باشگاه مس+فیلم
  بزرگنمايي:

خبر یزد - به گزارش ایرنا، ابتدا تمایل چندانی ندارد از خودش بگوید اما وقتی ضرورت انتقال دانسته‌ها و تجربیات به مخاطبان امروز مطرح می‌شود که اتفاقا طیف گسترده‌ای از اقشار جامعه در سنین مختلف هستند و شاید مهمتر، ثبت وقایع و واقعیت‌ها برای آیندگان تا بدانند اصل ماجرا چه بوده، از این گپ و گفت استقبال و تلاش می‌کند با گفتن دقیق زمان و مکان‌ به نوعی تاریخ‌نگاری کند.
تاریخی که از دهه 50 و زمین‌های خاکی رفسنجان شروع می‌شود و به دهه 70 و 80 در باشگاه تازه‌تاسیس فرهنگی ورزشی صنعت مس کرمان می‌رسد تا زمانی که به جمع آوری آثار نفیس هنری می‌پردازد و در کنار حضور در صنعت فولاد و مس، همچنان اهل ادب و شعر است؛ گویا همه این فعالیت‌ها یک فصل مشترک دارد و خودش می‌گوید «عاشقی» .
اگر عاشق کارش، خاکش، مردمش و جوانان وطنش نبود روزگاری با آنکه مدیر بود با یک سطل رنگ و تِی جارو، زمین چمن را برای مسابقه فوتبال خط کشی نمی‌کرد و همانجا که پیشنهاد مدیرعاملی باشگاه را به او دادند، بعد از آنکه آخرین خط را کشید و رفت برای مذاکره، نمی‌پذیرفت تا شاید او هم باری بردارد از بارهای بر زمین مانده در این سرزمین.
وقتی از حمید نیک‌نفس حرف می‌زنیم، از شخصیتی چند بُعدی می‌گوییم که عمر خود را در ورزش، هنر، ادبیات، شعر و صنایع معدنی این سرزمین گذاشته و در هر کدام از این حوزه‌ها منشاء اثرها بوده؛ بسیار خودمانی، بااخلاق، بی‌منت و بی‌ادعا، چنانکه وقتی به او می‌گوییم شخصیت و آثارش باید به جامعه بخصوص نسل جدید معرفی شود، متواضعانه چهره در هم می‌کشد و پاسخ می‌دهد نیاز نیست، کاری نکرده‌ام.
نیک‌نفس، شاعر و طنزپرداز مشهوری است که کتاب‌های متعددی از وی مانند «از خواجو تا امروز»، «نسیم جان»، «چقدر درخت، چقدر پرنده»، «خنده هق هق»، مجموعه شعر کوتاه «ساعت کلاغ» و مجموعه «چغوک اوچکو» و «دل پسنگو»(با گویش کرمانی) منتشر شده و کتاب قصه‌های حمید (به گویش کرمانی) را در دست چاپ دارد. او از پیشگامانی به شمار می‌رود که در زنده نگه داشتن زبان، لهجه یا گویش کرمانی نیز بسیار کوشیده و به این وجه از شخصیتش و اهمیتی که دارد کمتر پرداخته شناخته شده است.
درباره طبع روان و شیوا، غنای محتوایی و زیبایی کلام شعر و شعر طنز نیک‌نفس، کارشناسان و استادان باید مستمر بگویند و تحلیل‌ها ارائه دهند؛ همچنین از کارهایی که در چند دهه گذشته برای صیانت از لهجه و گویش کرمانی داشته، باید گفت و اقداماتش را ستایش کرد.
نیک‌نفس متولد 1337 رفسنجان طی چهار دهه گذشته علاوه بر شعر و ادبیات، مدیریت را در عرصه‌های مختلف صنعتی، ورزشی و فرهنگی تجربه کرده که به ظاهر متناقض هستند اما در کنار همه این فعالیت‌ها بر یک عنصر تمرکز داشته و آن “کار فرهنگی” است کما اینکه وقتی از باشگاه مس کرمان اسم می‌بریم، اصرار دارد تاکید کند: باشگاه فرهنگی ورزشی صنعت مس کرمان.

خبر یزد

مدیرعامل پیشین باشگاه مس کرمان که با خنده به ما می‌گوید «شعر و فوتبال به هم نمی‌آیند»، از مدیرانی در صنعت مس بوده که دهه 60 به درخواست مدیرکل وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی استان کرمان، برای مدتی از این صنعت بزرگ و پردرآمد جدا شده و در چند مقطع مامور می‌شود تا در بخش‌های فرهنگی و هنری مثل اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی چند شهرستان این استان کار کند، البته سبک کاری او نیز شنیدنی و قابل تامل است.
نیک‌نفس جوان‌ترین بازنشسته صنعت مس به شمار می‌رود و در حالی که 35 ساله بوده، در سال 1373 بازنشست شده است. بعد از سال 1376 که اولین بار مدیرعامل باشگاه مس کرمان شد چند نوبت دیگر کنار رفت و دوباره که به سراغش آمدند، هر بار تا سال 1386 طی چهار دوره، مسئولیت را اما باز پذیرفت تا اوضاع باشگاه را سامان و به گفته خودش نشان دهد که هیچوقت طلبکار شرکت مس نبوده و اصلا پست و مقام برایش مهم نبوده است.
با آنکه امروز شاید برای ما این سوال پیش بیاید که چرا چنین رفتاری با یک مدیر ورزشی شده، آن هم در شرایطی که تیم مس کرمان در لیگ یک، دست و پا می‌زد و در تلاش برای صعود به لیگ برتر بود اما خودش بدون استثنا از همه افراد و اشخاص با احترام یاد می‌کند و طوری برایمان توضیح می‌دهد که انگار حق با آنان بوده و البته که این، یک خصلت کمیاب در عصر حاضر است.
او برای گفتن اینکه چه دوره ای اولین بار مدیرعامل باشگاه صنعت مس کرمان شد، ابتدا به این موضوع می‌پردازد که شروع فوتبالش از کی بود؟ و شرح می‌دهد: نمی‌دانم چرا سراغ فوتبال رفتم چون شعر و فوتبال به هم نمی‌آمد (با خنده). از کلاس اول دبستان شعر گفتن را شروع کردم چون در خانه همه (مردم) در کنار قرآن کریم دیوان حافظ هم بود، فضای مجازی که نبود و روزنامه‌ها، رادیو و تلویزیون و سایر رسانه‌ها هم مثل امروز نبودند.
فوتبال فضای عجیبی بود. نمی‌دانم چرا به فوتبال هم شاعرانه نگاه می‌کردم و با خودم قرار گذشتم فوتبال را که جدی شروع کردم اولین کارت زردی که گرفتم دیگر فوتبال بازی نکنم و این کار را کردم
فوتبال فضای عجیبی بود. نمی‌دانم چرا به فوتبال هم شاعرانه نگاه می‌کردم و با خودم قرار گذشتم فوتبال را که جدی شروع کردم اولین کارت زردی که گرفتم دیگر فوتبال بازی نکنم و این کار را کردم.
س: پس شما فوتبال هم بازی می‌کردید؟ بله. فوتبال را مثل همه بچه‌ها با توپ پلاستیکی از کوچه‌ها و زمین‌های خاکی شروع کردم. رفسنجان به دنیا آمدم، سه ماهه بودم که با خانواده به تهران رفتیم و تا هفت،هشت سالگی در تهران ساکن شدیم؛ بعد که آمدیم کرمان و رفسنجان، در رحمت آباد رفسنجان زندگی می‌کردیم.
پدرم ارتشی بود به همین خاطر زیاد جابه‌جا می‌شدیم. رحمت آباد رفسنجان که ساکن شدیم – الان چسبیده به رفسنجان است ولی آن موقع می‌گفتند برویم شهر و همه پسته داشتند، پسته‌ای که ما را به سمت خوبی نبرد و به سمت بی‌آبی برد – (در) رحمت آباد، خانه ما بغل زمین خاکی فوتبال بود در حالی که شهر رفسنجان زمین چمن فوتبال نداشت و سال 50 و 51 بود.

خبر یزد

یک زمین فوتبال خاکی بود و آقایی به اسم آبیل که یک توپ داشت برای همین همه‌کاره بود. توپ‌هایی که تیوپ آنها از پوسته یا رویه بیرون می‌آمد و شیلنگ کوتاهی داشتند که با دهان باد می‌شد. فکر کنم قیمت‌شان پنج ریال بود و باید 20 پوست آدامس خروس نشان را جمع می‌کردیم و به فروشنده لوازم ورزشی می‌دادیم و یک توپ می‌گرفتیم، حالا چرایش یادم نیست.
این شیلنگ باید در می‌آمد بعد با دهان دوباره در این پوست فوت می‌کردیم و گره می‌زدیم و با نخ‌های چرمی مثل بخیه می‌بستیم و یک تیکه از این تیوپ همیشه بیرون و طوری بود که وقتی فرد شوت می‌زد توپ در هوا لنگ بر می‌داشت و به سر کسی می‌خورد، زخم می‌کرد ضمن اینکه وقتی می‌خورد به آدورها (خارها) به قول کرمانی‌ها سوراخ هم می‌شد و مدام می‌بایست پنچرگیری می‌کردیم. دو تا حلبی روغن نباتی و دو دسته بیل یا چوب نیز دروازه ما بود.
کم کم از رحمت آباد آمدیم رفسنجان محله ششم بهمن که الان نمی‌دانم به چه اسمی، نامگذاری شده است. هنوز در رفسنجان دیوار حصار شهر بود و خیابان 30 متری تازه آسفالت می‌شد، یعنی تا حدود سال‌های 50 و 51 حتی تا 52 و 53 دیوار حصار بود. خوشبختانه تکه‌ای از آن و دروازه ورودی شهر در قطب آباد رفسنجان هست و این هم از دستشان در رفته و شاید حواسشان نبوده که خرابشان نکردند و بسیار زیباست.
ما پشت این دیوار حصار و در یک زمین خاکی تیمی به اسم آرش را درست کردیم و آن موقع دبیرستان می‌رفتم. قبل از انقلاب باشگاه که نبود، یک تیم محلی بود و در مسابقات باشگاه‌های رفسنجان شرکت می‌کردیم. سال 56 به سربازی رفتم و مجبور شدم تیم آرش را رها کنم.
دوران معرفت و بزرگ‌تر را شناختن سال 57 از سربازی که برگشتم، دیدم تیم آرش دیگر جمع نمی‌شود (شکل نمی گیرد) و بچه‌ها راه‌های خوبی را (در زندگی) نرفته‌اند (درگیر برخی آسیب‌های اجتماعی شده‌اند)، یا جذب تیم‌های دیگری شده بودند. آمدیم تیمی را به اسم سرباز درست کردیم، اول اسمش مصدق بود بعد تربیت بدنی مخالفت کرد. باز هم زمین خاکی بود و زمین‌های خاکی چه صفایی داشت! هیچ چیز نمی‌تواند آن دوران را مثل معرفت، دوستی، بزرگ‌تر و پیشکسوت را شناختن، بیاورد.
شاید شما باور نکنید که دانش آموزان یک کلاس دبیرستان انصاری رفسنجان چه بچه‌های مودب و با معرفتی بودند و چقدر خوب بازی‌ می‌کردند. به آنها پیشنهاد دادم یک تیم درست کنیم، از خدا می‌خواستند که از آنها دعوت کرده بودم چون می‌دانستند من قبلا فوتبال بازی می‌کردم و مربی تیم آرش بودم و مرا می‌شناختند. بچه‌های 16، 17، 18 ساله دبیرستان انصاری آمدند که چند سال بعد تیم اول رفسنجان شدند. متاسفانه سال 61 که در شرکت مس استخدام شدم این بچه‌ها رها شدند و اسپانسر (حامی) آنها آدم پولداری شد و اصل فرهنگ فراموش و فقط برد و باخت آن هم به هر قیمتی ملاک عمل قرار گرفت. متاسفانه 70 درصد بچه‌های آن تیم هم الان اوضاع خوبی ندارند و تعجب می‌کنم.
نیک‌نفس در ادامه مصاحبه توضیح می‌دهد: سال 61 وقتی استخدام مس سرچشمه شدم، بچه‌های شرکت می‌دانستند قبلا در تیم آرش و سرباز رفسنجان بازی می‌کردم، دورادور با هم دوست بودیم و از همان اول به عضویت تیم مس سرچشمه درآمدم. زمانی که هنوز مس کرمان شکل نگرفته بود و اصلا باشگاه مس کرمان وجود نداشت و فوتبال مس سرچشمه در حد کارگران استان بعضا در مسابقات استانی شرکت می‌کرد که این تیم را حتی در مسابقات باشگاه‌های رفسنجان هم راه نمی‌دادند و مربی حرفه‌ای نداشت لذا می‌گفتند هر کسی فوتبال بلد است و در شرکت کار می‌کند یک اضافه کار می‌دهیم که مربی تیم شود.
این مطلب را گفتم که بچه‌های امروز بدانند با چه شرایط و مشکلاتی ورزش می‌کردیم.
کل باشگاه یا همان امور ورزش مس سرچشمه 24 دست لباس گرم پلاستیکی داشت یعنی دو تیم (مثلا فوتبال و والیبال) با هم نمی‌توانستند اعزام شوند، در حالی که باشگاه مس الان نمی‌داند پول‌هایش را چکار کند! و به چه شکلی هدر می‌دهد. یعنی ما مسابقات‌مان را انجام می‌دادیم این لباس‌ها را می‌شستند لباسی که شخصی است و دوباره به تیم بعدی تحویل می‌دادند.
سال 61 تا 66 که بازیکن تیم فوتبال مس سرچشمه بودم، در کنارش قضاوت (داوری) فوتبال را هم در سطح استان کرمان انجام می‌دادم. داوری را دوست داشتم و بیشتر می‌خواستم وجدان خودم را محک بزنم. هیچ وقت حق داوری نگرفتم
یادم هست یکبار شلوارش را گم کردم، حسابداری از حقوق من کسر کرد.
در حالی که امور ورزش مس سرچشمه اولین استخر سرپوشیده و اولین چمن فوتبال را از سال 54 در استان کرمان احداث کرده بود.
سال 61 تا 66 که بازیکن تیم فوتبال مس سرچشمه بودم، در کنارش قضاوت (داوری) فوتبال را هم در سطح استان کرمان انجام می‌دادم. داوری را دوست داشتم و بیشتر می‌خواستم وجدان خودم را محک بزنم. هیچ وقت حق داوری نگرفتم. زمانی که داوری می‌کردیم به داور وسط 750 تومان و داور کمک 400 تومان می‌دادند، من پولم را می‌دادم به نیرویی که در رفسنجان چمن را آب می‌داد.

خبر یزد

سال 66 آقای (سید جواد) جعفری مدیرکل وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی استان کرمان که از دوستانم و قبلا رییس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی رفسنجان بود و شب‌های شعر رفسنجان را من برایش برگزار می‌کردم، به من اصرار کرد که مسئولیت ارشاد سیرجان را قبول کنم.
آن موقع یک جوان 25، 26 ساله کارمند و مس بودم که هیچ تجربه مدیریتی نداشتم ولی چون آقای جعفری در بُعد فرهنگی نسبت به من شناخت و علاقه داشت، گفت برایم ماموریت می‌گیرد و این کار را هم کرد. آن موقع آقای مرعشی استاندار کرمان بود، ایشان کمک کرد و من از مس مامور شدم به ارشاد سیرجان. به همین دلیل مجبور شدم فوتبال را کنار بگذارم ولی قضاوت را همزمان انجام می‌دادم.
رفتم سیرجان، 20 روز گذشت که مدیرکل به گفت شهربابک هم سر بزنید، آنجا رییس ندارد و نمایندگی دارد آنجا را هم اداره کنید که قبول کردم. 2 ماه گذشت که گفتند بافت هم کسی را نداریم، پذیرفتم، بعد بردسیر را مطرح کردند، مس سرچشمه هم که نمایندگی اش با من بود.
اداره ارشاد سیرجان یک لندرور انگلیسی بزرگ داشت که عقب آن دستگاه آپارات فیلم و این خودرو رییس ارشاد هم بود که بچه‌های واحد فیلم با همین لندرور می‌رفتند روستاهای اطراف سیرجان و مثلا با بلندگو خودرو داد می‌زدند اهالی محترم زیدآباد جمع شوید برای دیدن فیلم توبه نصوح ولی تجربه قشنگی بود، چون هم می‌خواستم فوتبال را فرهنگی اداره کنم هم فرهنگی را که در چارچوب ارشاد فقط به بخشنامه محدوده می‌شد.
نام فرهنگ و ارشاد اسلامی قبلا فرهنگ و هنر بود ولی تا حدود بسیار زیادی از این اسم و فرهنگ فاصله گرفته بودند. بیشتر مواظب بودند و بخشنامه صادر می‌کردند که هنرمندان از خط قرمزها عبور نکنند. موسیقی که اصلا نبود و می‌گفتند آهنگ و سرودهای انقلابی بود. وقتی آهنگ “اندک اندک جمع مستان می‌رسد” خوانده شد علما مانده بودند که این چیست، موسیقی است یا غنا؟ و فضا در زمان آقای خاتمی (وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی) مقداری عوض شد یعنی تا حدود زیادی به هنرمندان آزادی عمل و اندیشه داده شد.
دوران مسئولیتم اولین بار در استان کرمان زن روی صحنه تئاتر آمد. مخفیانه تمرین کردیم چون می‌دانستیم که به ما اجازه اجرا نمی‌دهند، بدون هماهنگی با اداره کل ارشاد استان، تئاتر کوچ را که قصه کوچ عشایر سیرجان بود روی صحنه آوردیم
تا 69 ارشاد بودم و هرچه به من می‌گفتند برعکس انجام می‌دادم، مثلا سال 1366 و در دوران مسئولیتم اولین بار در استان کرمان زن روی صحنه تئاتر آمد. مخفیانه تمرین کردیم چون می‌دانستیم که به ما اجازه اجرا نمی‌دهند، بدون هماهنگی با اداره کل ارشاد استان، تئاتر کوچ را که قصه کوچ عشایر سیرجان بود روی صحنه آوردیم و شهر به هم ریخت، می‌خواستند ما را ترور کنند، شب‌های اجرا برق اداره را قطع کردند یا دختران دانش آموز را که در این تئاتر حضور داشتند تهدید به اخراج از دبیرستان می‌کردند.
بدجنسی سیاسی و چپ و راست معنی نداشت سیرجان، امام جمعه فرهنگی و بسیار خوبی داشت. آقای علما که اهل کرمانشاه بود، آمد تئاتر را دید و گفت خیلی خوب است. (در این زمان از مصاحبه درحالی که اشک می‌ریخت ادامه داد) موسیقی زنده که زمان من اجرا شد، مخالفت می‌کردند. رییس آموزش و پرورش در سیرجان اعلام کرده بود اگر دانش آموزی در گروه‌های هنری ارشاد سیرجان فعالیت کند، گناه کبیره مرتکب شده است ولی آدم‌های خوب و دوست داشتنی بودند چون ایمان و باورشان بود، بدجنسی سیاسی نبود، چپ و راست معنی نداشت. می‌رفتم دستشان را می‌بوسیدم و شرایط را برایشان توضیح می‌دادم، هنوز با آنها در ارتباطم.
آدمی که رفته بود ارشاد و بعد از 6 ماه برای اینکه ماموریت اش تمدید شود، به شرکت مس نامه نوشتند که اگر نباشد فرهنگ استان دچار ضایعه می‌شود، اما سال 69 عذرم را خواستند. (با خنده) اما دیدند ما اصلا ارشاد را به فنا می‌دهیم – البته از نظر آنها – برگشتم به مس و تا سال 69 زنده یاد غلامحسین سلاجقه که چند سال پیش درگذشت، مسئول امور ورزش مس بودند و در سال 1369 بنده مسئولیت ورزش مس را برعهده گرفتم.
س: تا اینجا فقط مس سرچشمه را داریم؟ بله. ورزش زیرمجموعه امور شهر مس سرچشمه بود، شهرداری نبود و همه امور شهر مثل منازل مسکونی، سینما، پارک بازی، کتابخانه، نظافت شهر، فضای سبز، ورزش و اصناف برعهده اش بود. اواخر سال 68 که برگشتم آقای سلاجقه رییس قسمت دیگری شد و من با توجه به سوابقی که داشتم مسئول امور ورزش و معاون اجتماعی شهر شدم. آقای مهدی محبی کرمانی نویسنده عزیز و معروف کرمان شهردار بود و من معاون ایشان بودم، ورزش هم زیرمجموعه این معاونت بود.
همزمان 13، 14 کار را پیش می‌بردم از جمله امور ورزش. هم داور بودم هم مربی، هم رییس هیات فوتبال سرچشمه. به اداره تربیت بدنی و هیات فوتبال رفسنجان مراجعه و درخواست کردم تیم فوتبال مس سرچشمه را هم در مسابقات باشگاه‌های رفسنجان شرکت دهند که خوشبختانه پذیرفتند و این تیم در مراحل و سال‌های بعد، از دسته دوم باشگاه‌های رفسنجان به مسابقات کشوری صعود کرد. سال 73 که بازنشست شدم از مسئولیت‌های ورزشی شهر مس هم کنار رفتم.

خبر یزد

س: مس کرمان چطور شکل گرفت؟ سال 75 در کنار سایر فعالیت‌ها هنوز رییس هیات فوتبال سرچشمه هم بودم، آن موقع لیگ یک و 2 داشتیم و مثل الان لیگ برتر نبود؛ یعنی لیگ یک تیم‌هایی مثل پرسپولیس و استقلال، پاس، ذوب آهن و سپاهان بودند. تیم‌هایی مثل کشاورز و فجر سپاسی، برق شیراز، شهرداری کرمان و خیبر خرم آباد لیگ 2 بودند. شهرداری کرمان که لیگ 2 بود به دلایلی تصمیم گرفت دیگر تیم‌داری نکند و آقای سید ابوالحسن مهدوی مدیرکل وقت تربیت بدنی استان با آقای (هوشنگ) بازوند مدیر امور اجتماعی و روابط عمومی وقت شرکت ملی مس صحبت کرد که شرکت مس مسئولیت این تیم را بگیرد.
آقای بازوند که بعدها استاندار لرستان شد و مهندس محمد سعید کاظمی معاون مالی اداری وقت شرکت مس، هر دو بشدت فوتبالی بودند و از این مساله استقبال کردند. برای واگذاری تیم شهرداری کرمان پولی رد و بدل نشد، البته اولین پروانه باشگاه رسمی به عنوان امور ورزش مس سال 69 به نام من صادر شد بود.
شهرداری کرمان که لیگ 2 بود به دلایلی تصمیم گرفت دیگر تیم‌داری نکند و مدیرکل وقت تربیت بدنی استان با (هوشنگ) بازوند مدیر امور اجتماعی و روابط عمومی وقت شرکت ملی مس صحبت کرد که شرکت مس مسئولیت این تیم را بگیرد
شرکت مس این تیم را برعهده گرفت و تیم شهرداری کرمان به مس کرمان و باشگاه فرهنگی ورزشی مس کرمان تغییر نام داد. آن موقع نه باشگاه مس رفسنجان بود و نه مس شهربابک. به این ترتیب باشگاه فرهنگی ورزشی صنعت مس کرمان رسما در سال 75 تاسیس شد.
زنده یاد سید محمود مستقیمی – هر کدام را اسم می‌بریم متاسفانه باید بگوییم زنده یاد – از فوتبالیست‌های بسیار خوب کشور که مربی گری دوران (سوچ) را در ایران گذرانده و جزو مفاخر ورزش استان بود، قبل و بعد از انقلاب مدیرکل تربیت بدنی استان کرمان نیز بود و بازنشست شده بودند و به عنوان اولین مدیرعامل باشگاه فرهنگی ورزشی صنعت مس انتخاب شدند.
من مسئول هیات فوتبال شهر مس سرچشمه بودم و چون در آن مقطع زمین چمن مناسب برای تمرینات مس در کرمان وجود نداشت برای برگزاری مسابقات و تمرینات به شهر مس می‌آمدند و همه کارها را باید من انجام می‌دادم.
به مربیان بومی اعتماد نکردند یکی از اشتباهاتشان این بود که به مربیان بومی اعتماد نکردند و رفتند سراغ زنده یاد بهمن صالح نیا مربی و بنیانگذار باشگاه ملوان بندر انزلی و محمد احمدزاده که این دو بزرگوار به عنوان سرمربی و مربی تیم صنعت مس کرمان انتخاب شدند اما چون به بازیکنان بومی اعتقادی نداشتند تقریبا 90 درصد بازیکنان را از شمال کشور انتخاب کردند و مردم و مطبوعات به شوخی، به تیم صنعت مس کرمان، ملوان بندر انزلی می‌گفتند.
مربوط به همان سال 75 است؟ بله. دوره آقایان صالح نیا و احمدزاده. مرحوم مستقیمی چون با صالح نیا همکلاس و هم دانشگاهی و هم دوره بود، به اتفاق هیات مدیره باشگاه به ایشان اعتماد کردند و متاسفانه تیم نتایج خوبی نگرفت و تقریبا همان سال داشت می‌افتاد و از دسته دوم به دسته سوم می‌رفت. اگر در آخرین مسابقه، مس کرمان به برق تهران می‌باخت، تیم می‌افتاد. شاید برق تهران کمک کرد؛ مربی و سرپرست شان با بچه‌های کرمان دوست بودند و خطر سقوط را احساس نمی‌کردند لذا شاید می‌توانستند تیم مس کرمان را در تهران ببرند ولی بازی یک یک شد و تیم کرمان در لیگ دسته دوم ماند.
به هر دلیل به دنبال جانشین برای آقای مستقیمی می‌گشتند. آن موقع به عنوان رییس هیات فوتبال شهر مس سرچشمه هیچ نیروی کمکی نداشتم؛ چون خط کشی زمین کار فنی بود و دستگاه مکانیکی هم نبود باید ریسمان کار می‌کشیدیم تقریبا صد متر در طول زمین و هفتاد و اندی در عرض زمین، به کسی اعتماد نداشتم که خطوط را برای خط کشی زمین اشتباه نکشد. خودم سطل رنگ را بر می‌داشتم و با یک بُرس بزرگ، چمن را خط کشی می‌کردم.
خط کشی که سبب مدیرعاملی شد یک روز که در حال خط کشی بودم، دیدم یک خودرو پاترول از بالای زمین چمن بوق می‌زند و چراغ می‌دهد. آقای بازوند بود و گفت چکار می‌کنی؟ گفتم مشغول خط کشی زمین هستم. با تعجب گفت مگر تو باید این کار را بکنی؟ در حالی که من همزمان رییس انجمن ادبی سرچشمه و معاون شرکت جنگل کار هم بودم.
آقای بازوند گفت سطل را بگذار و بیا داخل ماشین که گفتم اجازه دهید کار خط کشی را انجام دهم. شما بروید من می‌آیم چون یک خط دیگر بیشتر باقی نمانده است. بعد از اتمام کار رفتیم به دفترشان و به من گفت به دنبال یک آدم عاشقی می‌گشتم و پیدایش کرد.
پرسیدم راجع به چه کسی و چه موضوعی صحبت می‌کنید؟ که گفت راجع به تو؛ چه کسی می‌آید کار خط کشی زمین را با موقعیتی که شما دارید، انجام دهد. بعد هم دست مرا گرفت و رفتیم پیش آقای کاظمی معاون شرکت مس که ارشد ایشان بود و گفت کسی که می‌خواستیم را پیدا کردم.
البته من نمی‌خواستم به دلایلی مسئولیت را قبول کنم. چون می‌توانم بگویم به اجبار بازنشست شدم به خاطر گلایه مندی از شرکت مس و تفکر غلطی که بر فضای فرهنگی مس حاکم بود و برخوردی که در مقطعی با من کرده بودند و جای طرح موضوع اینجا نیست. در مقطعی از سال 73 به من گفتند شما آدم سیاسی هستید و در محیطی که کارگران حضور دارند نباید کار کنید و من گفتم اصلا با شما کار نمی‌کنم و سال 73 به عنوان جوان ترین بازنشسته شرکت مس، خودم را بازنشسته کردم.

خبر یزد

به هر حال خیلی صحبت، دلجویی و خواهش کردند و سال 76 اولین دوره مدیرعاملی ام در باشگاه فرهنگی ورزش صنعت مس کرمان به جای زنده یاد مستقیمی است که آن دوره منحصر به مس کرمان و مس سرچشمه بود.
از آقای مستقیمی برای قبول این مسئولیت اجازه گرفتم و وی گفت من دیگر حوصله ادامه این کار پر تنش را نداشتم. اولین کاری که کردم با احترام آقایان احمدزاده و صالح نیا را فرستادم رفتند و بازیکنان غیربومی را. رفتیم سراغ زنده یاد منصور نظریه که کرمانی بود. تمامی بازیکنان تیم کرمانی شدند و باور نمی‌کنید چه تیمی درست شد؛ تیمی که در تهران کشاورز تیم قلعه نوعی را می‌برد در شیراز برق را با غلام پیروانی. صرفا نمی‌خواهم برد و باخت را مطرح کنم اما در هر صورت هدف 2 تیم بعد از حضور در مسابقات، بُرد است البته نه به هر قیمتی.
اولین کاری که کردم با احترام آقایان احمدزاده و صالح نیا را فرستادم رفتند و بازیکنان غیربومی را. رفتیم سراغ زنده یاد منصور نظریه که کرمانی بود و تمامی بازیکنان تیم کرمانی شدند
در کنار همه امور تلاش کردیم فرهنگ را حاکم کنیم؛ باشگاهی که هیچ زیرساختی نداشت. اولین کاری که کردیم انتهای خیابان سرباز کرمان در جوار یک زورخانه قدیمی، مجموعه ورزشی تقریبا رها شده و بلااستفاده را از آقای شکرالله خواجه حسینی گرفتیم که آقای سید ابوالحسن مهدوی مدیرکل وقت تربیت بدنی استان و آقای گنجعلیخانی رییس پیشین هیات فوتبال کرمان هم در گرفتن این مجموعه و انتقال آن به باشگاه نقش بسیار سازنده ای داشتند.
زمین فوتبال این مجموعه خاکی بود و بلافاصله طی 2 ماه زمین چمن شد. رختکن و کلی تجهیزات و دفتری که در شان باشگاه مس باشد، ساخته شد و کارها را در کرمان شروع کردیم که در ساخت و تکمیل این مجموعه، اولین کارمند باشگاه مس در کرمان آقای رضا ستارالعیوب نقش بسیار ارزنده ای داشتند.
س: تیم مس رفسنجان در همان دوره تشکیل شد؟ در آن مقطع (سال 75) هم شهرداری رفسنجان نمی‌خواست تیم‌داری کند و می‌خواستند تیم را منحل کنند. همبازی‌های قدیم من در رفسنجان می‌پرسیدند تو برای شهر خودت چکار کردی؟ که من رفتم پیش آقای مستقیمی و گفتم از ریاست هیات فوتبال مس سرچشمه استعفا می‌دهم. پرسیدند چرا؟ گفتم چرا فقط تیم کرمان را زیر پوشش آوردید و از مس رفسنجان حمایت نمی‌کنید که گفتند به عنوان نماینده من بروید و با مدیران تیم صحبت کنید، چرا استعفا بدهید. مرا خیلی دوست داشت و من هم ایشان را دوست داشتم. رفتیم رفسنجان با مسئولان تیم که همبازی‌های قبلی من هم بودند، صحبت کردیم و سال 75 با هفت میلیون تومان بودجه تیم مس رفسنجان را که لیگ دسته سوم کشور بود، با نام باشگاه فرهنگی ورزشی مس رفسنجان زیر پوشش شرکت ملی صنایع مس ایران درآوردیم.
بنابراین غیر از ورزش مجتمع مس سرچشمه، صنعت مس کرمان، باشگاه مس رفسنجان هم زیرمجموعه مس کرمان شد. سال 1376 که مدیرعامل باشگاه مس کرمان شدم، امتیاز وحدت آبادان را که در لیگ 2 کشور حضور داشت، خریدیم و به مس دادیم، امتیاز مس رفسنجان را دادیم به مس نوین و یک مس نوین هم در کرمان درست کردیم که زیرمجموعه مس کرمان باشد و جوانان، نوجوانان و امیدی که پشت خط می‌مانند بیایند در مس نوین و بعد در مس کرمان بازی کنند. خوشبختانه تیم مس رفسنجان همان سال از لیگ 2 به لیگ یک صعود کرد.
اول تحصیل و اخلاق بهترین و سالم ترین معلمان ورزش را آوردیم و در اکثر شهرستان‌های فوتبال خیز استان پایگاه استعدادیابی راه اندازی کردیم و نفرات نخبه را آوردیم کرمان و گفتیم اول روی تحصیل و اخلاق آنها کار کنید که مستعدترین آنها جذب مس کرمان و سایر تیم‌های تحت پوشش شوند و همزمان در تیم‌های پایه مثل نوجوانان، جوانان و امید مس به کار گرفته شوند.
اولین سال حضورم یعنی سال 76 تیم مس کرمان با مربی گری منصور نظریه و تمام بازیکنان بومی همه تیم‌ها را در گروه اول برد. تیم‌ها در آن مقطع 2 گروه بود و در پلی آف با خیبر خرم آباد بازی داشتیم و برنده به لیگ یک صعود می‌کرد. تا آن موقع هنوز لیگ برتر نداشتیم و باید بازی را سه هیچ می‌بردیم که متاسفانه سه بر یک بردیم و به لیگ یک نرفتیم. سال بعد با همین مربی و بازیکنان ادامه دادیم و سال 78 متاسفانه هیات مدیره ای که یکی دو نفرشان خیلی فوتبالی نبودند، گفتند که منصور نظریه نباشد.
گفتیم چرا؟ اگر شما نتیجه ای می‌خواهید پارسال تیم به مرحله پلی آف آمد و امسال هم در گروه خودش دوم شده، ولی متاسفانه هیات مدیره وقت به نظر من توجهی نکردند و دکتر بیژن ذوالفقار نسب را که با یکی از اعضای ذی نفوذ هیات مدیره آشنایی داشتند، برای هدایت مس کرمان انتخاب کردند.

خبر یزد

دکتر ذوالفقار نسب آمد و در اولین اقدام شروع کرد به بومی زدایی. هرچه گفتم این کار اشتباه است، پاسخ می‌دادند شما بهتر می‌فهمید یا آقای ذوالفقار نسب؟؛ طبیعتا جایگاه ایشان از نظر ورزشی خیلی بالاتر از من بود. شاید باور نکنید برای دیدن بازی آرش برهانی که بازیکن شهرداری کرمان بود؛ ذوالفقار نسب را بردم استادیوم و گفتم آرش بازیکن بزرگی می‌شود ولی ایشان گفت از نظر جسمی ضعیف است و به درد نمی‌خورد. خیلی تعجب می‌کردم چرا؟ (اینطوری می‌گوید و برایم سئوال بود که) پشت قضیه چیست؟.
ذوالفقار نسب را بردم استادیوم و گفتم آرش برهانی بازیکن بزرگی می‌شود ولی ایشان گفت از نظر جسمی ضعیف است و به درد نمی‌خورد. خیلی تعجب می‌کردم چرا و پشت قضیه چیست؟
بعد هم رفتند از تیم پیکان تهران که قبلا مربی اش بودند، بازیکنانی با 38 و 39 سال سن آوردند. سال 76 آرش برهانی 2 میلیون تومان از ما می‌خواست، به بازیکنان غیربومی سن بالایی که ذکر کردم 15 میلیون تومان می‌دادند؛ آن هم زمانی که پراید یک میلیون و 250 هزار تومان بود.
من به هیات مدیره گفتم به این تیم کم لطفی می‌شود و بازیکنان بومی مورد بی مهری قرار می‌گیرند ولی چون هیات مدیره توجه نمی‌کرد از مدیرعاملی استعفا دادم و کنار رفتم. ذوالفقار نسب اکثر بازیکنان بومی بود را کنار گذاشت و تیم هم نتیجه ای نگرفت.
آقای تجلی که برادر خانم آقای ارجمندی رییس هیات مدیره و از بزرگان استان در ورزش تکواندو بودند، مدیرعامل باشگاه مس کرمان شدند. آقای تجلی پنج، 6 ماه که کار کردند و با هیات مدیره دچار اختلاف شدیدی شدند، دوباره زنگ زدند به من که کجایی؟ آن موقع من در موسسه فرهنگی مفرغ به مدیریت آقای مهدی محبی کرمانی از بزرگان فرهنگی استان کرمان کار می‌کردم. گفتند برگرد با تو کار داریم. رفتم و گفتند باید برگردی باشگاه.
علیرغم میل باطنی و به اصرار هیات مدیره و برای کمک به باشگاه مس که در میانه اختلافات هیات مدیره و مدیرعامل دچار مشکلاتی شده بود برگشتم باشگاه و یکسال و نیم دوباره ماندم، همه مسائل را دوباره جمع کردم و ذوالفقار نسب هم رفت تا اینکه آقای مهدوی مدیرکل وقت تربیت بدنی استان کرمان بازنشست شدند و دنبال جایگاه متناسب با شان ایشان می‌گشتند طبیعتا باشگاه مس در کشور جایگاه ویژه ای داشت و ایشان هم 16، 17 سال مدیرکل تربیت بدنی بودند که نقش مهمی در شکل گیری اولیه باشگاه صنعت مس کرمان نیز ایفا کرده بودند و به مدیرعاملی باشگاه انتخاب شدند.
دوباره به من گفتند بازرسی اعلام کرده شما دوشغله هستید و نباید باشگاه باشید در حالی که چنین چیزی نبود و متوجه شدم چه اتفاقی افتاده است. البته من هیچ وقت طلبکار مس نبودم. زندگی ام از مس و حقوق مس تامین شده بود و اصلا برایم پست مهم نبود. وقتی می‌گفتند نباش، خوشحال می‌شدم و کلی ذوق می‌کردم.
آمدم کنار و آقای مهدوی کار خود را شروع کرد که چند ماه بعد از حضور ایشان آن اتفاق پیش آمد و در استادیوم کرمان درگیری شد و ایشان سمت داور رفت.
س: چه سالی بود؟ سال 80 یا 81. با داور درگیر شدند که فیلم این اتفاق و درگیری بارها در فضای مجازی پخش شد. آن هم روی تعصبی که به تیم کرمان داشت و توقع نداشت تیم چهار گل بخورد، سمت داور رفتند و در حال اعتراض بودند که بین ایشان و داور درگیری به‌وجود آمد. طبیعتا ناخواسته دچار مشکل شدند و از مدیریت باشگاه استعفا دادند.
باز هم زنگ زدند کجایی؟ گفتم بگذارید ما زندگی‌مان را بکنیم. دوباره به خاطر باشگاه مس برگشتم و یکی دو سالی تلاش کردیم. توجه کنید آن موقع تکواندو، هندبال و دوچرخه سواری در لیگ برتر بود؛ مس سونگون شروع به فعالیت کرده بود چون زیرمجموعه مس کرمان بود، مس شهربابک شکل می‌گرفت.
دوباره آمدم یک سال و نیم با زحمت باشگاه را جمع و جور کردم تا اینکه آقای اکبر ایرانمنش رییس دانشکده تربیت بدنی بازنشست شدند. آقای ایرانمنش استاد همه و بزرگ ما و به دنبال جایگاه متناسب با شان ایشان بودند. دوباره گفتند نامه ای آمده که همان مساله (دوشغله) بوده و ایراد گرفته‌اند. با کمال افتخار و خوشحالی آمدم کنار و آقای ایرانمنش آمدند در حالی که هنوز باشگاه مس در لیگ یک دست و پا می‌زد و از این به بعد لیگ برتر و لیگ یک داشتیم.
سال 84 بود و باشگاه صنعت مس کرمان یک شانس بزرگ آورد که فردی مثل مهندس علی اصغر پورمند مدیرعامل شرکت ملی مس شد که بعد مدیرعامل میدکو شد. ایشان بی نهایت به فوتبال و ورزش علاقه مند بود و به کارش ایمان داشت، همان طور که پیچ به پیچ کارخانه مس را کنترل می‌کرد ورزش مس را نیز همین طور و به جرات می‌توانم بگویم حداقل تا زمانی که من مدیرعامل باشگاه بودم هیچ یک از مدیرعامل‌های شرکت مس پای خود را کنار این تیم و در تمرینات و مسابقات نگذاشتند؛ چه کرمانی چه غیر کرمانی. اصلا باشگاه مس کرمان برایشان اهمیتی نداشت و یک بچه سرراهی بود، فقط می‌خواستند دهان نمایندگان یا مثلا مقامات و مردم استان را ببندند که برای مثال در قالب مسئولیت‌های اجتماعی کمکی به ورزش می‌کنند.
سال 84 باشگاه مس کرمان در لیگ یک دست و پا می‌زد ولی یک شانس بزرگ آورد که فردی مثل مهندس علی اصغر پورمند مدیرعامل شرکت ملی صنایع مس و بعد مدیرعامل میدکو شد. بی نهایت به فوتبال و ورزش علاقه مند بود و به کارش ایمان داشت
آقای پورمند از هواپیما که پیاده می‌شد اول می‌آمد سر تمرین تیم مس. البته من نبودم ولی شنیدم. اولین مرتبه که سر تمرین تیم آمده بود از زنده یاد نادر دست‌نشان مربی وقت، پرسیده بود که چرا تیمتان به لیگ برتر نمی‌رود؟ و وی پاسخ داده بود نمی‌شود و تیم فوتبال مس امکانات حضور در لیگ برتر را ندارد. مهندس پورمند هم در جواب گفته بود نمی‌شود نداریم یا امسال می‌روید لیگ برتر یا باشگاه را تعطیل می‌کنم. چی می‌خواهید؟ که دست‌نشان گفته بود بودجه کافی نمی‌دهند و فلان بازیکن را می‌خواهیم که مدیرعامل شرکت مس با نظارت کامل هر آنچه را برای صعود لازم بود، فراهم کردند.
تیم مس کرمان اولین بار در فصل 85 – 84 به لیگ برتر صعود کرد. خدا هم کمک کرد و شانس هم آوردند در عین حال همت آقای پورمند هم در این اتفاق بسیار کارساز بود اما آقای ایرانمنش به دلایلی نخواستند ادامه بدهند چون فوتبال رشته خاصی است، دلال و بگیر و ببند و حاشیه دارد که ایشان حوصله این کارها را نداشتند.
دوباره به من زنگ زدند که کجایی؟ بیرون منزل مشغول انجام کاری بودم و گفتند مدیرعامل شرکت مس با شما کار دارد؛ به دفترشان در محل دفتر شرکت مس در کرمان رفتم و به من گفتند آقای ایرانمنش می‌خواهد برود، ما دنبال یک مدیرعامل برای باشگاه می‌گردیم و من از شما شناخت ندارم. استانداری خیلی فشار آورده و مقامات ورزشی استان که شما مدیرعامل شوید، دو سه ماه آزمایشی کار کن، معروف می‌شوی، روزنامه‌ها با تو مصاحبه می‌کنند و باید حواست به حواشی باشد و…
من با شنیدن این حرف‌ها از جایم بلند شدم که بروم، گفت کجا می‌روی؟ گفتم ببخشید این باشگاه را مثلا من درست کرده‌ام، از سال 61 بازیکن این تیم بودم، سه دوره مدیرعامل باشگاه بودم، اولین پروانه باشگاه سال 69 به نام من صادر شده، حالا من معروف می‌شوم؟.
آقای پورمند گفت که نمی‌دانستم و من گفتم اگر نمی‌دانستید چرا مرا انتخاب کرده‌اید؟ دوباره به درخواست ایشان نشستم و نشستن همانا و مرید این مرد بزرگ شدن همانا (حالت تاثر).

خبر یزد

ایشان به من گفتند سال سوم باید برویم آسیا و برو برنامه‌هایت را بنویس. اولین کاری که کردیم، سراغ تیم‌های پایه رفتیم و سراغ کارهای فرهنگی و فرهنگ‌سازی که هر هفته با هواداران جلسه می‌گذاشتیم.
تقریبا هیچ بازیکن بومی موثری در تیم مس کرمان نمانده بود، همه قلع و قمع شده بودند فقط علی علیزاده، علی سامره و آرش برهانی که آنها هم پیروزی و استقلال بازی می‌کردند و به کرمان نمی‌آمدند. تعداد محدودی بازیکن بومی را جمع و شروع به جذب بازیکن از جمله ادینهو، سید مهدی رحمتی و بازیکنان شایسته داخلی و خارجی کردیم.
س: یعنی از خارج استان بازیکن گرفتید؟ چاره ای نداشتیم. چون تیم می‌افتاد و حیف بود دوباره به دسته یک سقوط کنیم؛ مردم هم بشدت به مس کرمان دل بسته بودند. در کنار اینکه مجبور شدیم تیم را تقویت کنیم و بازیکن بگیریم، تیم‌های پایه را احیا کردیم. بازیکنانی مثل کاظمیان که الان اراک بازی می‌کند یا زنده روح و فخرالدینی بچه‌های آن دوره هستند.
سال اول با زنده یاد نادر دست‌نشان که حق و نقش بزرگی در لیگ برتری شدن تیم مس کرمان داشت، ادامه دادیم. نیم فصل اول نتایج بسیار خوبی کسب کردیم حتی در اولین مسابقه تیم پاس را در تهران با مربیگری مجید جلالی و همه ستاره‌هایش شکست دادیم اما نیم فصل دوم تیم در سراشیبی سقوط قرار گرفت و 9 بازی متوالی را با باخت یا نتیجه مساوی تمام کرد و مجبور شدیم علیرغم میل باطنی با نادر دست‌نشان قطع همکاری کنیم و فرهاد کاظمی را که با تیم سپاهان اصفهان چندین قهرمانی پی در پی کسب کرده بود به مربیگری تیم مس کرمان منصوب کنیم و فصل بعد با امیر قلعه نویی کار را ادامه دادیم. در این مقطع هنوز تیم‌های مس سرچشمه، مس رفسنجان، مس شهربابک و تیم‌های ورزشی مس سونگون اهر از باشگاه صنعت مس کرمان جدا نشده بودند.
یک روز آقای پورمند به من گفتند در کنار رفتن به جام باشگاه‌های آسیا باید استادیوم ورزشی هم بسازیم. گفتم در کرمان؟ که در جواب گفت چرا فقط در کرمان، مگر در رفسنجان و شهربابک بیشترین کارکنان مس را نداریم؟ اصلا تصور اینکه سه استادیوم را همزمان بسازیم برایم بسیار دشوار بود. دفتر ساخت این استادیوم‌ها در کرمان را به مدیریت آقای فتح الله نژاد زمانی و با حضور مهندسان معمار نام آشنا و توانایی چون دکتر ترک زاده و مهندس فخرآبادی تشکیل دادیم. آقای پورمند گفت به اتفاق اعضای دفتر فنی بروید استادیوم‌های پیشرفته اروپا را ببینید و فکر نکنید، استادیوم یعنی آزادی. ایشان انسان بسیار بزرگی بود و بزرگ فکر می‌کرد.

خبر یزد

رفتیم استادیوم‌های بزرگ اروپا را دیدیم و تا حدود زیادی از استادیوم هامبورگ تا حدودی الهام گرفتیم و آمدیم سه استادیوم را شروع کردیم و کلنگ زدیم. هشت میلیارد تومان برای استادیوم 30 هزار نفری کرمان یعنی پول یک بازیکن درجه سه فوتبال الان، پنج میلیارد تومان رفسنجان و پنج میلیارد تومان شهربابک اختصاص یافت و باید این سه استادیوم را دو ساله تحول می‌دادیم. استادیوم‌های رفسنجان و شهربابک 15 هزار نفری بودند.
این طرح‌ها شروع شد و 30 درصد کار پیش رفته بود، همه تیم‌های مس در اوج اقتدار بودند که برای تیم فوتبال مس کرمان با پرویز مظلومی به توافق رسیدیم. علتش این بود که وی تیم ابومسلم را از هفدهم جدول به رده سوم و چهارم آورده بود و گفتیم هر مربی که بهترین نتیجه را گرفت، می‌آوریم و آمد. تیم بسته شده بود برای آسیا یعنی وقتی ما رفتیم فقط یک بازیکن بعد از ما گرفتند و تیمی که در ابتدای فصل برای آسیا رفتن بسته شده بود، انتهای فصل و در زمان مدیرعاملی آقای برهانی نژاد به جام باشگاه‌های آسیا صعود کرد.
سال 86 به محض اینکه ساخت استادیوم 30 هزار نفری در ابتدای هفت باغ مطرح شد، ما را در استانداری خواستند و استاندار وقت کرمان پرسید چرا می‌خواهید در مسیر هفت باغ استادیوم بسازید که آقای پورمند گفت چرا نباید بسازیم؟ و گفتند آنجا را اصلاح طلبان ساخته‌اند و ما نمی‌خواهیم این منطقه رونق بگیرد. پورمند به جای اینکه بگوید شما درست می‌گویید، گفت شما همین کارها را کردید که مملکت به این روز افتاده است و ادامه داد، من آنجا زمین دارم و هیچ جای دیگری هم استادیوم نمی‌سازم. استاندار گفته بود ما 2 برابر این زمین در محل دیگری به شما زمین می‌دهیم که مدیرعامل مس در جواب گفته بود 10 برابر هم بدهید من جای دیگری استادیوم نمی‌سازم. بالاخره مجبور شدند کوتاه بیایند و ساخت استادیوم آغاز شد اما در ادامه اختلافاتی که با وزارت صنعت و معدن داشتند، موجب شد آقای پورمند از کار دولتی بیرون بیایند و خودشان را بازنشست کنند.
به جای ایشان مدیرعاملی برای مس آمد که سال 61 هم مدیرعامل شرکت ملی مس بودند. مرحوم آقای اردبیلی (محمدهادی) ولی من دیدم الان با این آدم و تیمش نمی‌توانم کار کنم، چون کوچکترین اطلاعی از از مسائل ورزشی به‌خصوص فوتبال نداشتند و بی جهت در کارهای باشگاه دخالت‌های غیرفنی می‌کردند. به آقای پورمند گفتم با این تیم نمی‌توانم کار کنم که گفت حالا صبر کن.
اواخر سال 86 بود، شب که از تهران برگشتم رفتم باشگاه و همه وسایلم را برداشتم و رفتم خانه. روز بعد که از باشگاه تماس گرفتند، گفتم تمام شد، چون آدم باید بداند کی بایستی برود. کی رفتن خیلی مهم است که تو قدر خودت را بدانی
اولین بودجه تیم را که بردم تهران تصویب کنند و 2 آیتم بسیار مهم و حیاتی بودجه را خط زدند، فهمیدم دیگر نباید ادامه بدهم پوشه را گذاشتم جلویشان و گفتم خداحافظ. حالا به برخوردی که پیش آمد، کاری ندارم.
اواخر سال 86 بود، شب که از تهران برگشتم رفتم به باشگاه و همه وسایلم را برداشتم و رفتم خانه. روز بعد که از باشگاه تماس گرفتند، گفتم تمام شد و من دیگر کاری به این مجموعه ندارم چون آدم باید بداند کی بایستی برود. کی رفتن خیلی مهم است که تو قدر خودت را بدانی. از مدیرعاملی باشگاه استعفا دادم و آقای پورمند هم به من گفت حالا که آمدی بیرون، دفتری در کرمان بگیر و می‌خواهیم کاری را شروع کنیم که منتهی شد به ایجاد شرکت میدکو و الان نزدیک به 20 هزار نفر نیرو و بیش از 140 کارخانه دارد؛ چهار میلیون تن فولاد، هشت میلیون تن کنسانتره آهن و هشت میلیون تن گندله تولید می‌کند و این همه آدم مشغول کارند.
برخی می‌گویند کجا بودی؟ جالب اینکه حالا بعضی دوستان وابسته به باشگاه مس و حقوق بگیر باشگاه می‌گویند چرا شما راجع به باشگاه مس اظهار نظر می‌کنی؟ شما به کدام مقام سیاسی وابسته بودی که آمدی؟ من از خط کشی زمین فوتبال شروع کردم و افتخار می‌کنم. هیچ وقت در عمرم با هیچ نماینده یا مقام سیاسی لابی نکرده‌ام حتی یک مرتبه هم در ستاد انتخاباتی کسی پا نگذاشته‌ام.

خبر یزد

س: چه سالی مس رفسنجان جدا شد؟ بعد از اینکه ما رفتیم (نه اینکه به خاطر رفتن ما بود)، قانونی آمد که باشگاه‌ها نمی‌توانند بیشتر از یک تیم داشته باشند. طبق قانون مس کرمان، مس رفسنجان و مس شهربابک جدا شدند حتی مس سرچشمه جدا شد و این تیم بعدها به لیگ برتر هم آمد؛ تیمی را که به دسته سه رفسنجان هم راه نمی‌دادند یک سال در لیگ برتر بود. هر کدام این باشگاه‌ها صاحب یک مدیرعامل مجزا شدند در حالی که قبلا همه آنها را با هم اداره می‌کردم با یک وانت مزدا.
س: الان وقتی می‌شنوید پرونده فساد در مس رفسنجان باز شده است، چه حالی به شما دست می‌دهد؟ وقتی شما هیات مدیره ای برای تیم می‌گذارید که فقط دستور شما را به عنوان مدیرعامل شرکت مس اجرا می‌کنند و هیچ اطلاعی از فوتبال ندارند، وقتی مدیرعاملی برای باشگاه می‌گذارید که مربی برایش تعیین تکلیف می‌کند و کمترین اطلاعی از مسائل پشت پرده فوتبال ندارد و فقط پول ریخت و پایش می‌کند غیر از این چه انتظاری می‌توان داشت؟ هرچند با اطمینان به شما می‌گویم اگر نهادهای نظارتی سراغ 90 درصد باشگاه‌های دیگر لیگ برتری بروند حتی شاید با تخلفاتی بزرگتر از باشگاه مس رفسنجان روبه‌رو شوند.
وقتی سال 86 از باشگاه مس کرمان رفتم یکی از اتهاماتم این بود که به چاپ کتاب کاریکاتور فوتبال، برگزاری جشنواره عکس و سایر امور فرهنگی استان کمک کرده‌ام، پس فرهنگ یعنی چه؟؛ فرهنگ یعنی اینکه بیانیه بدهیم یک تیم دیگر را بکوبیم و توهین کنیم که مثلا تو عددی نیستی با من صحبت کنی، مگر ما خودمان چه عددی هستیم؟.
پول ریختند و نظارت نکردند به هر حال پول آفت فوتبال ما شد. باشگاه مس به عنوان یکی از پولدارترین باشگاه‌های کشور پول را ریخت ولی نظارت نکرد. یک مثال می‌زنم خیلی عینی است و همه می‌دانند. بهترین بازیکن خارجی که در لیگ ایران آمده ادینهو برزیلی بوده، من فیلم فوتبالش را دیدم، تعجب کردم چطور می‌خواهد ایران بیاید. در لیگ‌های پرتغال و کره بازی می‌کرده و آسیب دیده و تاندوم پاره کرده بود. یکی دو سال فوتبال بازی نکرده بود و به فرهاد کاظمی گفتم ادینهو بیاید تست شود من بازی اش را ببینم.
وقتی آمد باور نمی‌کردم سالم باشد و یکی از بهترین بازیکنان خارجی شد که تا حالا در لیگ ایران آمده اما فکر می‌کنید چقدر به او دادیم؟ 95 میلیون تومان سال 85 زمانی که دی کارمو و فابریسیو را پیروزی و استقلال گرفته بودند 500 میلیون تومان. با 500 میلیون تومان در تهران می‌شد سه خانه خرید. بعد گفتند آن بازیکن (دی کارمو) در برزیل پرنده فروش بوده است نه فوتبالیست!
باور کنید از این 500 میلیون تومان به بازیکن 100 میلیون تومان رسیده بود و بخشی را دلالان خورده بودند. بعضا مدیرعامل‌هایی که این کاره نبودند شاید هم تقصیر نداشتند و اصلا نمی‌فهمیدند دلال این وسط با مربی چه کارهایی می‌کنند. یا به سید مهدی رحمتی بهترین دروازه‌بان وقت ایران، 150 میلیون تومان دادیم و 2 سال بعد سپاهان به او یک میلیارد تومان داد، این پول‌ها فوتبال را خراب کرد.
حتی با سه ملی پوش وقت عراق یعنی علا عبدالزهرا، نوری صبری و خلدون ابراهیم نفری 72 میلیون تومان قرارداد بستم، بازیکن‌های داخلی و خارجی دیگر هم به همین مبالغ و کلا دست دلالان را از باشگاه کوتاه کرده بودیم. آن زمان همه بعضا برای جذب مربی یا بازیکن به من پیشنهادات نجومی می‌دادند، خدا را شکر باشگاه هیات مدیره بسیار توانا و درستکاری داشت و در راس همه امور مهندس پورمند نظارت کامل و جامعی بر اداره همه تیم‌ها داشتند.
در کنار فوتبال، هندبال، دوچرخه سواری و تکواندو هم در لیگ برتر کشور مقام‌های شایسته‌ای را کسب می‌کردند، به‌خصوص نظارتی که بر ساخت سه مجموعه ورزشی داشتند و زمانی که اواخر سال 86 گروه ما از باشگاه رفتند کار ساخت این استادیوم‌ها تقریبا 30 درصد پیشرفت داشت و شرکت پیمانکار ساخت مجموعه‌ها باید دو ساله آنها را تحویل می‌داد و شگفت آور اینکه 12 تا 17 سال بعد از ما هم این مجموعه‌ها تکمیل نشد و هیچ نهاد نظارتی هم به قضیه ورود نکرد و ضرر و زیانی که در این رابطه شرکت مس متحمل شد هیچ جا به حساب نیامد. شگفت انگیزتر اینکه سال گذشته موقع افتتاح این مجموعه حتی نامی از کسانی که دستور ساخت آنها را داده و شروع کرده بودند برده نشد؛ حتی از آقای پورمند.

خبر یزد

س: پس شما یکی از علت‌های موفقیت تیم را رسیدگی به تیم‌های پایه و کار فرهنگی با هم می‌دانید؟ بله، یکی از علت‌های ناکامی، رها شدن تیم‌های پایه است که بعضا می‌تواند به منبع درآمدزا برای هر باشگاهی تبدیل شود. امروزه کشف و پرورش استعدادها در رده‌های پایه و صدور بازیکن یکی از راه‌های کسب درآمد و خودکفایی باشگاه‌هاست که در باشگاه‌های تحت پوشش مس مغفول مانده است.
س: آن موقع وضعیت هواداران چطور بود؟ چون الان واقعا مشکلی که در کرمان داریم و دیگر نقاط کشور نداریم، مردم با غیرت و حساسیت در خیلی از استان‌ها تیمشان را همراهی می‌کنند و عرق دارند و هواداری شکل گرفته اما در استان مدیران ورزشی فوتبال ما و باشگاه‌ها در هواداری موفق نبوده‌اند.
وقتی تیم نتیجه نگیرد، هوادار برای چه باید به استادیوم بیاید.
س: یا تیمی که بومی نباشد؟ حالا بومی یا غیربومی. ببینید مگر چند درصد تراکتور بومی است یا در تیم سپاهان چند درصد از بازیکنان اصفهانی هستند ولی چون نتیجه می‌گیرند، مردم می‌آیند اگرچه همان تماشاچی را نمی‌توانند کنترل کنند اگر یک مقدار تیمش نتیجه نگیرد، زمین و زمان را به هم می‌ریزند چون ما کار فرهنگی بلد نیستیم. اکثر سرپرستان، مربیان و مدیرعامل‌های ما فرهنگی نیستند و فرهنگ هم چیزی نیست که یک شبه درست شود.
مربی داشتیم در مس کرمان که تیمش اینجا و تیم قبلی اش در تهران تهران بازی داشته‌اند، لیدرهایش می‌آمدند کرمان و به آنها خط می‌دادند که این هفته چه فحشی بدهید که فلان مربی برود و من دوباره مربی آن تیم بشوم مگر این جوری فوتبال ساخته می‌شود؟.
در فدراسیون ما آدم‌هایی که هستند کارنامه‌هایشان را می‌بینیم و دیدید چه فجایعی به بار می‌آوردند ولی باز ادامه می‌دهند. فوتبال دیگر صرفا یک بازی نیست و یک صنعت است یک جاذبه توریستی است. بیشتر استادیوم‌های اروپا را دیده‌ام آث میلان، بایرن مونیخ، هامبورگ و… گردشگران از سراسر دنیا می‌روند که استادیوم‌ها را ببینند، بیشتر از تعداد جهانگردی که به کل ایران می‌آیند بس که طراحی و سازه و امکانات این استادیوم‌ها شگفت انگیز و زیباست.
اما در استادیوم آزادی تهران که بزرگترین استادیوم حال حاضر ایران است وسط بازی آسیایی برق قطع می‌شود! و هیچ امکان رفاهی که باعث راحتی تماشاگر شود در آن وجود ندارد.
س: در پایان اگر نکته خاصی دارید، بفرمایید چند وقت پیش درباره سیاسیونی که در ورزش کرمان دخالت می‌کنند و مدیران عاملی که به‌واسطه همین سیاسیون منصوب می‌شوند، صحبت کردم که عده ای ناراحت و دلخور شدند! شما ببینید از سال 86 که ما رفتیم چند تا مدیرعامل آمده؟ من دیگر از دستم در رفته، فکر می‌کنم حداقل 30 مدیرعامل آمده و 50 مربی عوض شده که اکثرشان با دخالت سیاسیون بوده است.
این طوری نمی‌شود ورزش را اداره کرد. کسی به فکر اینکه ورزش به چه سمتی می‌رود نیست همه به فکر این هستند یک عده هوادار به آنها رای بدهند مثلا بگویند ما طرفدار تیم مس رفسنجان هستیم؛ رفسنجان هم همین است مس کرمان همین است در آینده مس شهربابک نیز همین خواهد شد.
سیاسیون باید از ورزش جدا شوند یعنی مدیرعاملی بیاید که جرات داشته باشد نه اینکه بدون هماهنگی و اجازه آدم‌های سیاسی، آب نخورد. اشکال ندارد نماینده حرف درستی زد روی چشم همه اما نه به هر قیمت
سیاسیون باید از ورزش جدا شوند یعنی مدیرعاملی بیاید که جرات داشته باشد نه اینکه بدون هماهنگی و اجازه آدم‌های سیاسی، آب نخورد. اشکال ندارد نماینده حرف درستی زد روی چشم همه اما نه به هر قیمت. سیاسیون باید از این ورزش جدا شوند فقط مشکل ما هم نیست همه تیم‌های استان‌ها همین مشکل را دارند. شما ببینید خوزستان که مهد فوتبال بوده به چه روزی افتاده است تیم‌های وابسته به نفت به چه روزی افتاده‌اند.
در خاتمه امیدوارم این تجربه مختصر و خاطرات و تاریخچه عنوان شده برای شناخت آنچه تاکنون بر این باشگاه رفته است، موثر واقع شود و مجددا قدرشناسی و یادی کنیم از بنیانگذاران باشگاه مس یعنی مهندس محمدسعید کاظمی، مهندس هوشنگ بازوند و مهندس علی ارجمندی و آقایان سید ابوالحسن مهدوی مدیرکل وقت تربیت بدنی استان، سید نصرالله گنجعلیخانی رییس وقت هیات فوتبال استان و پیشکسوت ارزشمند استان ناصر کهندل که هیات مدیره وقت باشگاه در سال 75 بودند.
همچنین اولین مدیرعامل باشگاه زنده یاد سید محمود مستقیمی و اولین سرپرست تیم جمشید زندی و مشاوران هیات مدیره زنده‌یادان احراری و احمدی و همه هواداران و مردمی که از این باشگاه حمایت کرده‌اند و همه کارکنان شریف باشگاه صنعت مس در کرمان، رفسنجان و مس سرچشمه که اگر حمایت و حضورشان نبود این مجموعه هیچ وقت به این جایگاه نمی‌رسید. بدون شک بنده هم طی این دوران خطاها و اشتباهات زیادی داشته‌ام که ان‌شاءالله بر من خواهند بخشید.
خبرنگاران: رسول محمدحسنی- داود میاندهی

لینک کوتاه:
https://www.khabareyazd.ir/Fa/News/721193/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

پایان جعل برند با ترکیب «فناوری نانو» و «بلاک‌چین»

تمرین مشترک مدودف و آلکاراس در رم

گزارش فدراسیون جهانی از حسین رضازاده

پیشکسوت چوگان: آمریکا را در خاک خودش شکست می‌دهیم

آغاز کار شاگردان بهروز عطایی در لیگ قهرمانان آسیا

سرمربی تیم‌ ملی بلغارستان: تکواندوی ایران در دنیا تدریس می‌شود

تعویق اردوی تیم ملی والیبال نشسته به خاطر ویزای هلند

تعیین قائم مقام جدید برای دبیر کل ستاد ملی مبارزه با دوپینگ

دروازه‌بان تیم ملی فوتسال بانوان: همه تیم‌ها برای قهرمانی آمدند

تغییر ترکیب تیم ملی والیبال نشسته؛ سه بازیکن اعزامی به پاریس حذف شدند

پوستر پرستاره نماینده ایران برای لیگ قهرمانان آسیا

دروازه‌بان پرسپولیس بازی آخر را از دست داد

بازگشت به گزینه‌های آشنا پس از مذاکره بی‌نتیجه استقلالی‌ها با ماتزاری

سرپرست کمیته داوران فدراسیون فوتبال: گل پرسپولیس صحیح بود

با واگذاری پروژه‌های فاضلاب به بخش خصوصی از چالش مالی عبور کردیم

نخستین کاروان زائران استان یزد عازم سرزمین وحی شد

اصلاح ساختار وزارت ورزش و بررسی حقوق روسای فدراسیون‌ها

تأثیر تنش‌های نظامی دو قدرت اتمی بر دنیای ورزش

وسایل ضروری برای ورزش در فضای باز (Outdoor Training Essentials)

از سالن تمرین تا سکوی افتخار؛ راه‌یابی به مسابقات آسیای میانه بدمینتون

«سپیده صادقی» بر سکوی افتخار؛ راه‌یابی به مسابقات آسیای میانه بدمینتون

دختران تهران، قهرمان دوومیدانی ایران | افرا ورزش

گرانی حبوبات زیر سایه صادرات بی‌رویه و عرضه‌های قطره‌چکانی

سهم 8 درصدی مالیات از تولید ناخالص داخلی

افت قیمت سکه و طلا در بازار؛ دلار در کانال 83 هزار تومانی ماند

رفع تعهد ارزی صادرکنندگان فرش دستباف تسهیل شد

سامانه‌ای برای جستجوی پیشرفته کتاب

روز سوم نمایشگاه کتاب؛ حضور پرشور کودکان و پرواز هدهد سفید

نشست مشترک استاندار یزد با جمعی از دختران فرهیخته استان

بازدید استاندار یزد از مجتمع صنعتی معدنی اسمالون مروست

بازدید میدانی استاندار یزد از پروژه بیمارستانی شهرستان مروست

بررسی آخرین وضعیت مجتمع فرهنگی هنری مروست؛ در بازدید میدانی استاندار یزد

بررسی مسائل مدرسه شهید فلاحتی مروست؛ در بازدید استانداریزد

آغاز سفر استانداریزد به شهرستان مروست با ادای احترام به شهدا

آغاز عملیات اجرایی ساخت آموزشگاه 9 کلاسه در مروست

لزوم جبران کمبود فضای تفرجگاهی در استان

سفر استاندار یزد به شهرستان مروست و دیدار رو در رو با مردم

سفر استاندار به مروست؛ از زیرساخت تا خدمات

آب زمین از کجا آمده است؟/ شهاب‌سنگی در قطب جنوب راز را فاش کرد!

حرف‌های جالب سردار آزمون پس از قهرمانی

سابقه حضور پاپ جدید در میادین ورزشی

اولین طلای قایقرانان ایران در قهرمانی آسیا 2025

نفرات برتر مسابقات جودو جوانان کشور مشخص شدند

محکومیت 12 میلیاردی به سود ساکت الهامی

از درگیری با تبر تا گریه مادر بافقی برای رامهرمزی‌ها

استیفای حقوق کارگران، نیازمند سیاست گذاری و برنامه ریزی دقیق است

معرفی قهرمانان جوان جودوی ایران در یزد

عملیات تحویل و بازرسی بار زائران سرزمین وحی در فرودگاه یزد

چگونه «چربی کبد» را کاهش دهیم

مناف هاشمی: فدراسیون‌ها باید بخشی از بودجه را خودشان تهیه کنند/ حقوق دریافتی روسای فدراسیون‌ها در دست بررسی است