شنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۴

علمی

چرا از عمد تصمیمات اشتباه می‌گیریم؟

چرا از عمد تصمیمات اشتباه می‌گیریم؟
خبر یزد - ایسنا / یک مطالعه جدید فاش کرده است که چرا انسان‌ها آگاهانه رفتارهای آسیب‌زا دارند و مجازات برای همه مؤثر نیست. چرا برخی افراد حتی وقتی از عواقب کاری آگاهی ...
  بزرگنمايي:

خبر یزد - ایسنا / یک مطالعه جدید فاش کرده است که چرا انسان‌ها آگاهانه رفتارهای آسیب‌زا دارند و مجازات برای همه مؤثر نیست.
چرا برخی افراد حتی وقتی از عواقب کاری آگاهی دارند، به انتخاب‌های مضر به صورت متوالی و چند باره ادامه می‌دهند؟ یک مطالعه جهانی سه نوع تصمیم‌گیری متمایز را آشکار کرده است و همچنین از اینکه چرا مجازات برای همه مؤثر نیست، پرده برداشته است.
وقتی کسی درگیر رفتارهایی می‌شود که به طور فعال، اهداف، موفقیت یا رفاه خود را تضعیف می‌کند، به عنوان «خودویرانگری» شناخته می‌شود. خودویرانگری گاهی اوقات آگاهانه و گاهی ناخودآگاه، می‌تواند در زمینه‌های مختلف زندگی، از جمله کار، روابط و دستاوردهای شخصی آشکار شود.
بازار
یک مطالعه جدید توسط محققان دانشگاه نیو ساوث‌ولز(UNSW) سیدنی، خود تخریبی را بررسی کرد. محققان می‌خواستند بفهمند که چرا برخی از افراد حتی زمانی که به خاطر انجام کاری مجازات شده‌اند، همچنان به انتخاب‌هایی که به خود یا دیگران آسیب می‌رساند، ادامه می‌دهند.
آنها به جای فرض اینکه همه به یک روش به مجازات پاسخ می‌دهند، آزمایش کردند که آیا افراد واقعاً از مجازات به گونه‌ای متفاوت عبرت می‌گیرند یا خیر.
«خودتخریبی» یا «خودویرانگری» به رفتارهایی گفته می‌شود که فرد آگاهانه یا ناخودآگاه انجام می‌دهد و مانع پیشرفت و موفقیت او می‌شود. این رفتارها می‌توانند شامل اهمال‌کاری، کمال‌گرایی افراطی، بی‌ارزش شمردن دستاوردها، روابط ناسالم و گفتگوی درونی منفی باشند. ریشه‌های خودتخریبی اغلب در عزت نفس پایین، تجربیات تلخ گذشته یا الگوهای فکری نادرست نهفته است. 
دکتر فیلیپ ژان-ریچارد دیت برسل(Philip Jean-Richard Dit Bressel)، نویسنده‌ مسئول این مطالعه و متخصص علوم اعصاب رفتاری و روانشناس تجربی در دانشکده‌ روانشناسی دانشگاه نیوساوث‌ولز می‌گوید: ما دریافتیم که برخی افراد از تجربه درس نمی‌گیرند. حتی وقتی آنها انگیزه‌ اجتناب از آسیب را دارند و توجه می‌کنند، متوجه نمی‌شوند که رفتار خودشان باعث ایجاد مشکل می‌شود.
محققان 267 نفر از 24 کشور را که نماینده‌ طیف متنوعی از سنین و پیشینه‌ها بودند، استخدام کردند. از شرکت‌کنندگان خواسته شد تا یک بازی کامپیوتری را با هدف کسب امتیاز هرچه بیشتر انجام دهند. کلیک کردن روی یکی از دو سیاره امتیاز به همراه داشت. یکی سیاره «خطرناک» بود که گاهی اوقات باعث حمله می‌شد و منجر به از دست دادن امتیاز می‌شد؛ دیگری سیاره «امن» بود که هرگز منجر به از دست دادن امتیاز نمی‌شد. پس از سه دور تنبیه، به شرکت‌کنندگان صریحاً گفته شد که کدام سیاره باعث حملات می‌شود و درک آنها از طریق یک آزمایش تأیید شد.
دکتر برسل گفت: ما اساساً به آنها گفتیم که این عمل منجر به آن پیامد منفی می‌شود و این دیگری ایمن است. بیشتر افرادی که انتخاب‌های بدی داشتند، رفتار خود را فوراً تغییر دادند، اما برخی این کار را نکردند.
جمع‌آوری داده‌ها در دو مرحله، شامل آزمون اولیه و آزمون مجدد شش ماه بعد انجام شد. در هر مرحله، شرکت‌کنندگان بازی کامپیوتری را انجام دادند و پرسشنامه‌هایی را تکمیل کردند که استراتژی بازی، انعطاف‌پذیری شناختی، گرایش‌های عادتی و مصرف الکل آنها را می‌سنجید.
از بین شرکت‌کنندگانی که استخدام شده بودند، 128 نفر شش ماه بعد برای آزمایش پیگیری بازگشتند. محققان دریافتند که شرکت‌کنندگان در سه نوع رفتاری متمایز قرار می‌گیرند:
اولی گروه حساس بود. این افراد به سرعت تشخیص دادند که کدام سیاره باعث آسیب شده و رفتار خود را حتی قبل از اینکه به آنها گفته شود، تغییر دادند.
دومی گروه ناآگاه بود. آنها در ابتدا نتوانستند علت مجازات را استنباط کنند، اما هنگامی که به صراحت برای آنها توضیح داده شد، رفتار خود را تغییر دادند.
سومی گروه وسواسی بود. این گروه حتی زمانی که مجازات برایشان توضیح داده شد، رفتار خود را تغییر ندادند و به انتخاب گزینه مضر ادامه دادند.
این یافته‌ها منعکس‌کننده یافته‌های یک مطالعه قبلی بود که فقط شامل دانشجویان روانشناسی استرالیایی بود، نه گروه متنوع بین‌المللی مورد استفاده در مطالعه جدید. در مطالعه قبلی حدود 35 درصد افراد حساس، 41 درصد ناآگاه و 23 درصد در دسته وسواسی قرار گرفتند. در حالی که در مطالعه حاضر، حدود 26 درصد حساس، 47 درصد ناآگاه و 27 درصد وسواسی بودند.
دکتر برسل گفت: ما همین کار را با یک نمونه جمعیت عمومی از 24 کشور، افرادی با سنین، پیشینه‌ها و تجربیات زندگی مختلف انجام دادیم و چیزی که دریافتیم این بود که نمایه‌های رفتاری یکسانی پدیدار شدند. هر آنچه که در دانشجویان روانشناسی استرالیایی دیده بودیم تقریباً دقیقاً تکرار شد.
وی افزود که تفاوت اندک در اعداد بین مطالعات تا حدی به تعداد افراد بالای 50 سال که در مطالعه حاضر گنجانده شده بودند، مربوط می‌شود که احتمال بیشتری داشت در دسته وسواسی قرار گیرند.
وی ادامه داد: این ممکن است با انعطاف‌پذیری شناختی (توانایی تطبیق تفکر) مرتبط باشد که با افزایش سن کاهش می‌یابد.
رفتار شرکت‌کنندگان در دسته وسواسی را نمی‌توان به تنبلی یا انگیزه ضعیف نسبت داد. این رفتار، ناتوانی در ادغام دانش در عمل بود. محققان به این نکته توجه داشتند که بپرسند پشت این انتخاب‌ها چه چیزی نهفته است.
برسل می‌گوید: ما از شرکت‌کنندگان پرسیدیم که به نظر آنها بهترین استراتژی چیست و آنها اغلب دقیقاً آنچه را که انجام می‌دادند، توصیف می‌کردند، حتی زمانی که به وضوح انتخاب اشتباهی بود.
جالب است که اکثر شرکت‌کنندگان پس از شش ماه در همان نوع رفتاری باقی ماندند.
برسل افزود: این یکی از یافته‌های قابل توجه بود. این نشان می‌دهد که این رفتارها فقط حاصل اشتباهات تصادفی یا روزهای بد نیستند. آنها تقریباً مانند انواع شخصیت، ویژگی‌های پایداری هستند. این به این معنی نیست که آنها ثابت هستند، فقط ممکن است برای شکستن این رفتار نیاز به مداخله باشد.
این مطالعه محدودیت‌هایی دارد. در درجه اول، در یک محیط ساده و شبیه به بازی انجام شد، در صورتی که رفتارها در زندگی واقعی ممکن است شامل احساسات، زمینه‌ها و مخاطرات پیچیده‌تری باشد. دوم اینکه شرکت‌کنندگان به زبان انگلیسی مسلط بودند و به اینترنت دسترسی داشتند که ممکن است کاربرد نتایج را در جمعیت‌های وسیع‌تر محدود کند.
با این وجود، این مطالعه نشان می‌دهد که مردم همیشه از مجازات به یک شکل نمی‌آموزند که می‌تواند پیامدهای مهمی در دنیای واقعی داشته باشد. این می‌تواند توضیح دهد که چرا جریمه‌ها، هشدارها یا کمپین‌های بهداشتی همیشه مؤثر نیستند، یا چرا برخی از افراد دوباره به رفتارهای مضر مانند مصرف مواد روی می‌آورند.
یافته‌های این مطالعه می‌تواند به درمان رفتاری و مربیگری کمک کند که می‌تواند متناسب با هر نوع رفتاری تنظیم شود. آنها همچنین می‌توانند به طراحی مداخلات مؤثرتر در فضاهای اعتیاد و عدالت کیفری کمک کنند.
دکتر برسل می‌گوید: البته زندگی واقعی بسیار پیچیده‌تر از بازی ساده‌ای است که ما طراحی کردیم، اما الگوهایی که ما می‌بینیم، جایی که افراد هم تجربه و هم اطلاعات را نادیده می‌گیرند، مشابه چیزی است که در قمار و سایر رفتارهای وسواسی می‌بینیم. ما نشان داده‌ایم که کمپین‌های اطلاعاتی استاندارد برای اکثر افراد مؤثر هستند، اما نه برای همه. برای افراد وسواسی، ممکن است به نوع متفاوتی از مداخله نیاز داشته باشیم.
این مطالعه در مجله Communications Psychology منتشر شده است.


نظرات شما