سه شنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۴

سیاسی

شهید مهدی زین‌الدین و فرماندهی لشکر ۱۷ علی‌بن‌ابی‌طالب (ع)

شهید مهدی زین‌الدین و فرماندهی لشکر ۱۷ علی‌بن‌ابی‌طالب (ع)
خبر یزد - شهید مهدی زین‌الدین از فرماندهان جوان دوران دفاع مقدس بود که با وجود سن کم، مسئولیت‌های مهمی را برعهده گرفت و نقش مؤثری در هدایت عملیات‌ها داشت. این مقاله نگاهی کوتاه به زندگی، فعالیت‌ها و ویژگی‌های مدیریتی او دارد.
  بزرگنمايي:

خبر یزد - شهید مهدی زین‌الدین از فرماندهان جوان دوران دفاع مقدس بود که با وجود سن کم، مسئولیت‌های مهمی را برعهده گرفت و نقش مؤثری در هدایت عملیات‌ها داشت. این مقاله نگاهی کوتاه به زندگی، فعالیت‌ها و ویژگی‌های مدیریتی او دارد.

خبر یزد


به گزارش خبرگزاری صدا و سیما ؛ «به ایران برگردید؛ زیرا ایران به جوانانی مثل شما نیازمند است.» همین یک جمله کافی بود که مهدی از سفر به پاریس منصرف شود.
وقتی تصمیم گرفت برای تحصیل به خارج از کشور مهاجرت کند، با چهار دانشگاه از دانشگاه‌های فرانسه مکاتبه کرد. بعد از مدتی، نامه قبولی از یکی از آنها به دستش رسید. نمی‌دانست کدام دانشگاه بهتر است، برای همین از یکی از دوستانش که به تازگی از فرانسه برگشته بود، مشورت خواست. دوستش گفت: «وقتی در فرانسه خدمت حضرت امام (ره) رسیدم، ایشان فرمود: «به ایران برگردید؛ زیرا ایران به جوانانی مثل شما نیازمند است.»
همین توصیه باعث شد مهدی از عزیمت به خارج از کشور منصرف شود. البته این اولین بار نبود که چنین تصمیمی می‌گرفت. سال 56 هم با وجود قبولی در رشته پزشکی، ترجیح داد کتابفروشی پدرش را که به پایگاه مبارزه با رژیم شاهنشاهی و محل تکثیر اعلامیه‌های امام تبدیل شده بود، باز نگه دارد.
ریشه‌ها و سال‌های نوجوانی
مهدی زین‌الدین در 18 مهر 1338 در تهران به دنیا آمد. پدرش کتاب‌فروشی داشت و به علت مخالفت با حکومت پهلوی چندین بار دستگیر و زندانی شد. مهدی در دوران دبیرستان گرایش‌های سیاسی پیدا کرد و از همان نوجوانی، عزم خود را برای دفاع از اسلام و امام خمینی (ره) جزم کرد.
در آغاز سال 1356 که رژیم پهلوی به بهانه آزادی بیان، حزب رستاخیز را تأسیس کرد، مهدی از عضویت در این حزب خودداری کرد و حتی در برابر اخراج از دبیرستان هم از حرفش کوتاه نیامد و سال آخر را در خانه خواند. هوش بسیار او باعث شد با رتبه چهارم کنکور در رشته پزشکی دانشگاه شیراز قبول شود.
آبان 57 بود که مهدی به همراه خانواده به قم مهاجرت کرد و پس از پیروزی انقلاب، به عضویت هیئت پنج نفره‌ای درآمد که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قم را تشکیل دادند. از همان دوران، زندگی‌اش رنگ و بوی جهاد گرفت و با الگو قرار دادن امام حسین (ع)، زندگی خود را وقف انقلاب اسلامی کرد.
برای دفاع از انقلاب درنگ نمی‌کرد؛ از مبارزه با گروهک‌های مخالف انقلاب در قم تا تبریز و سنندج، هرجا که می‌دید نیاز به حضور است، خود را می‌رساند. خودش می‌گفت: «ما باید حسین‌وار بجنگیم؛ حسین‌وار جنگیدن یعنی مقاومت تا آخرین لحظه؛ حسین‌وار جنگیدن یعنی دست از همه چیز کشیدن در زندگی؛‌ای کاش جان‌ها می‌داشتیم و در راه امام حسین (ع) فدا می‌کردیم.»
جنگ ایران و عراق
با آغاز جنگ، زین‌الدین یک دوره آموزش‌های نظامی کوتاه مدت را در قم گذراند و سپس همراه با گروهی صد نفره از سپاهیان، راهی جبهه شد. او به کمک نبوغ ذاتی‌اش، خیلی زود مسئول واحد شناسایی و بعد از آن مسئول واحد اطلاعات و عملیات سپاه در دزفول و سوسنگرد شد و نقش مهمی در آزادسازی مناطق اشغال‌شده در عملیات فتح‌المبین ایفا کرد.
به گفته فرماندهان جنگ، مهدی زین‌الدین نقش مؤثری در موفقیت شکست حصر آبادان و آزادی خرمشهر داشت.
سردار علی حاجی‌زاده در این باره خاطره‌ای از شهید زین‌الدین نقل می‌کند: «در عملیات فتح‌المبین، شهید زین‌الدین نیروی شهید حسن باقری در اطلاعات بود. بین بچه‌هایی که برای شناسایی رفته بودند اختلافی به وجود می‌آید. شهید زین‌الدین اطلاعاتش از شناسایی را به احمد غلامپور، فرمانده قرارگاه جنوب، می‌دهد. احمد غلامپور گزارش و تحلیل شهید زین‌الدین را قبول نمی‌کند و گزارش بچه‌های خوزستانی را می‌پذیرد.
احمد غلامپور به شهید زین‌الدین می‌گوید: این چیزی را که تو می‌گویی 5 الی 6 کیلومتر پشت موقعیت دشمن است. پیاده که نمی‌شود این مسیر را رفت. تو چگونه خودت را به آنجا رسانده‌ای؟ شهید زین‌الدین می‌گوید: من با موتور به شناسایی رفتم. غلامپور می‌گوید امکان ندارد، دشمن در تمام یال‌ها نیرو مستقر کرده است.
شهید زین‌الدین می‌گوید: من با موتور در تاریکی از این مسیر می‌روم. فردای آن روز، شهید زین‌الدین یک شیئی را که در بالای سنگر عراقی‌ها بوده است، به احمد غلامپور می‌دهد.»
«احمد غلامپور آن شیء را از طریق دوربین در بالای سنگر عراقی‌ها دیده بود. وقتی آن شیء را از آقا مهدی تحویل می‌گیرد، همانجا می‌گوید: عجب نیرویی است این مهدی زین‌الدین.
همان‌طور که گفتم، کار‌هایی که آقا مهدی در شناسایی انجام داده باورکردنی نیست. شجاعت از این بالاتر نیست که شما موتور را برداری، سه کیلومتر از بین دشمن رد شوی و بعد کمین‌های دشمن را هم رد کنی، بروی برای شناسایی و یک شیء را هم از بالای سنگر دشمن بیاوری تا ثابت کنی این منطقه چنین توان و استعدادی دارد. گفتن این شجاعت سخت است چه برسد به اینکه این کار بزرگ را انجام دهید. کسی که در جنگ بوده می‌داند این حرکت چقدر سخت است.»
همین صبر، تجربه و استعداد رزمی شهید زین‌الدین که در آن زمان 23 ساله بود، باعث شد در عملیات رمضان به‌عنوان فرمانده تیپ علی بن ابیطالب (ع) انتخاب شود. در این عملیات، نیرو‌های ایرانی برای نخستین بار اقدام به ورود به خاک عراق کردند.
پس از مدتی.تیپ 17 علی بن ابی طالب به لشکر ارتقا پیدا کرد و آقا مهدی فرمانده این لشکر شد. او بود که با ایمان و اراده‌ای که داشت، آزادسازی جزایر مجنون از اشغال نیرو‌های بعثی را طراحی و برنامه‌ریزی کرد.عملیات خیبر با موفقیت انجام شد؛ 1000 کیلومتر مربع در منطقه هور و 180 کیلومتر مربع در جزایر مجنون و طلائیه آزاد شد. همین باعث شد که دشمن مایوس و ناتوان، فرمانده جوان 23 ساله‌ای را که باعث شکستش شده بود، «خیبرشکن» نامید.
خودش می‌گفت: «وقتی که دیگر نه مهماتی در دسترس بود و نه نیرویی؛ از بعضی جا‌ها هم نیرو‌های ما در محاصره دشمن قرار گرفته بودند... ما مشاهده کردیم که آن چنان خداوند رعب در دل دشمن انداخته است و شاید ملائکه الله در آن فضا‌های خالی زیاد با دشمن می‌جنگیدند که ما شصت نفر در مقابل سیل انبوه تانک‌های دشمن و نفر‌های دشمن می‌توانستیم مقاومت بکنیم...»
تلاش‌ها و رشادت‌های شهید زین‌الدین در طول جنگ چنان بود که بعد از عملیات خیبر، رادیو عراق از او به عنوان «خیبرشکن» نام برد. به گفته فرماندهان عالی‌رتبه جنگ: «آقا مهدی نخستین کسی بود که طلسم نبرد روز را شکست» و در زیر نور آفتاب چشم در چشم دشمن جنگید و پیروز شد. این شد که نشان فتح را به خاطر رشادت‌هایش دریافت کرد. اما شهید زین‌الدین به دنبال نشان شهادت بود و تنها راه آن را هم اخلاص می‌دانست. می‌گفت: «این جان ما را باید خدا قبول کند و در صورتی که خالص نشویم خداوند ما را نمی‌پذیرد و ما دوست داریم که خداوند قبول کند.»همسرش منیره ارمغان می‌گوید: «روز خواستگاری درباره شغل خود گفت که اصل کار من جهاد است. اگر جنگ ایران و عراق هم تمام شود و در هر جای دنیا نیازی وجود داشته باشد که مسلمان اسلحه به دست بگیرد و جهاد کند، من آن‌جا خواهم رفت. کار من محدود به جنگ عراق با ایران نیست.»
در واقع شهید زین‌الدین می‌دانست که فلسفه زندگی، جهاد با دشمن و پایان زندگی، مرگ است؛ چه بهتر که مرگ در راه خدا و شهادت باشد. به همین علت بود که به همسرش گفته بود: «انت‌های راه من شهادت است. اگر جنگ تمام بشود و من شهید نشوم، هر کجا که جنگ علیه باطل باشد، آن‌جا می‌روم تا شهید شوم.»
شهادت
در آبان سال 1363، شهید زین‌الدین به همراه برادرش مجید (که مسئول اطلاعات و عملیات تیپ 2 لشکر علی بن ابیطالب (ع) بود) برای شناسایی منطقه عملیاتی از باختران به سمت سردشت حرکت می‌کنند. در آنجا به برادران رزمنده می‌گوید: «من چند ساعت پیش خواب دیدم که خودم و برادرم شهید شدیم!» شهید مجید زین‌الدین که 5 سال از شهید مهدی کوچکتر بود، از 13 سالگی در بحبوحه انقلاب وظیفه دفاع از اسلام را بر عهده گرفت و با کمک برادرش اعلامیه‌ها و نوار‌های امام خمینی (ره) را منتشر می‌کرد. بعد از انقلاب هم در لشکر علی‌بن‌ابیطالب (ع) که برادرش مهدی فرماندهی آن را به عهده داشت، مشغول فعالیت شد.
یکی از دوستان شهید می‌گوید: «از جلسه که بیرون آمدیم، پای ماشین‌ها، شهید کاوه به زین‌الدین گفت: «برنامه‌ی شما چیست؟» زین‌الدین گفت: «ما از جاده‌ی بانه به سردشت می‌رویم.» کاوه گفت: «الان وقت خوبی نیست. ما می‌خواهیم برویم سپاه کامیاران، شب آن‌جا بخوابیم، شما هم با ما بیایید. صبح با هم از کامیاران می‌رویم.» زین‌الدین نپذیرفت و گفت: «نه، تا غروب نشده می‌رویم، هرجا هم به شب خوردیم، در یک پایگاه می‌مانیم، صبح می‌رویم.»
او همراه برادرش مجید، با استیشن فرماندهی راه افتاد، ما هم به سپاه کامیاران رفتیم. شب حدود ساعت یازده، از قرارگاه تلگرافی آمد مبنی بر این که در جاده بانه - سردشت، دستگاه استیشن فرماندهی کمین خورده است. به محض این که کاوه نامه را دید، گفت:
«بچه‌ها! زین‌الدین را زدند!» 
و این چنین بود که شهیدان مهدی و مجید زین‌الدین در 27 آبان 1363 به شهادت رسیدند و به دیدار آقایشان اباعبدالله حسین (ع) شتافتند. کسی می‌تواند زندگی کند که منتظر باشددر بخشی از وصیت‌نامه سردار رشید اسلام شهید مهدی زین‌الدین آمده است: «اگر مشیت الهی بر این قرار گرفته که به دست شما رزمندگان و ملت ایران، اسلام در جهان پیاده شود و زمینه ظهور حضرت امام زمان (عج) فراهم شود، به واسطه عشق، علاقه و محبت به امام حسین (ع) است. من شما «رزمندگان» را به وظیفه عمل کردن و حسین‌وار زندگی کردن، تکلیف می‌کنم.در زمان غیبت کبری به کسی «منتظر» گفته می‌شود و کسی می‌تواند زندگی کند که منتظر باشد؛ منتظر شهادت، منتظر ظهور امام زمان (عج). خداوند امروز از ما همت، اراده و شهادت‌طلبی می‌خواهد.»
پژوهشگر و نویسنده: طیبه السادات حسینی


نظرات شما