پاکبانی که درس پاکدستی داد
اجتماعي
بزرگنمايي:
خبر یزد - ایرنا / پاکبان محله به من گفت: اگرچه دستم از ما دنیا کوتاه است اما تا حالا دست به سمت مال بادآورده دراز نکردهام و حرام را به زندگی خودم راه ندادهام.
صبح امروز (پنجشنبه) برای خرید نان از منزل خارج شدم، بعد ساعتی وقتی که بازگشتم و میخواستم وارد منزل شوم، صدایی از پشت سرم شنیدم که گفت: آقا سلام. برگشتم و کوچه را نگاه کردم؛ پاکبان زحمتکش محله را دیدم که با یک جاروی بزرگ در دست، وسط کوچه ایستاده بود و من را صدا میزد.
برگشتم و بعد از جواب سلام، با او دست دادم، قبل از اینکه شروع به صحبت کند به داخل خانه بازگشتم و یک لیوان چای نبات برایش ریختم و به دستش دادم؛ خورد و زیر لب شروع به دعا کرد؛ مشخص بود جان تازهای گرفته است.
گفتم در خدمت شما هستم، کاری از دست من ساخته است؟
نگاهی به من کردم و گفت: شما خانمی با این مشخصات در این کوچه میشناسید؟ نام و نام خانوادگی فردی را گفت و من گفتم: نه، اگر خانمی با این مشخصات هم در این کوچه باشد، من نمیشناسم.
علت را پرسیدم، گفت: چند روز قبل کیفی را در این محله پیدا کردم که حاوی مدارک و مقادیر قابل توجهی پول و برخی اشیای ارزشمند دیگر است و هر چه گشتم صاحبش را پیدا نکردم.
چند لحظه به او نگاه کردم! کیفی حاوی مقادیری پول و دیگر اشیای ارزشمند پیدا کرده بود و به دنبال صاحب آن میگشت؛ پرسیدم حالا مگر مهم است؟ با تعجب به من نگاه کرد و گفت: اگر از زمین بلند نکرده بودم شاید مهم نبود ولی الان دیگر مهم است و مسئولیت شرعی آن بر عهده من است و باید صاحبش را پیدا کنم، ضمن آنکه الان یک بنده خدا به دنبال این کیف، شب روز ندارد.
چون صاحب کیف را نمیشناختم، برایم جالب بود که دنبال صاحب آن میگردد، مخصوصا در این روزگار افراد کمی خودشان را به زحمت میاندازند برای انجام چنین کاری، از پاکبان سؤال کردم چند سال دارد و به غیر از شغل شریف پاکبانی، دیگر چه کاری میکند و چند فرزند دارد که پاسخ داد: شغلم همین است و روزگار را میگذرانم و ناشکر هم نیستم، خدا تا حالا رسانده و بعد از این هم میرساند و شکرگذار هستم.
این رفتگر پاکدست که خود را اهل یکی از شهرستانهای استان خراسان رضوی معرفی کرد، افزود: 2 فرزند دارم، یکی از آنها در دانشگاه یزد درس میخواند و دیگری که دختر است، ازدواج کرده و زندگی خوبی دارد.
او را در آغوش گرفتم و رویش را بوسیدم، به همتش آفرین گفتم و پرسیدم حالا از دست من چه کاری ساخته است، که گفت: کمک کن صاحب این کیف را پیدا کنیم؛ چند روزه روی دست من مانده و درب هر خانهای را میزنم صاحب آن را نمیشناسند.
گفتم: حتما کمک می کنم، به واسطه حرفه خبرنگاری از مراجع مطلع در این زمینه کمک خواستم، کارت ملی صاحب کیف، در درون کیف بود و شماره ملی را برای آنها ارسال کردم؛ شماره پاکبان پاکدست را هم به آنها دادم، قرار شد با صاحب کیف تماس بگیرند و پیدا شدن کیف گم شده را اطلاع دهند.
پاکبان محله اصرار داشت که کیف را تحویل من دهد، اما من قبول نکردم و از او خواستم نزد خودش نگه دارد تا با او تماس بگیرند و کیف را به صاحبش بازگرداند.
خواستم از او عکسی بگیرم اما او اجازه نداد و گفت: مال مردم را باید به صاحبش بازگرداند و نیازی به خودنمایی نیست.
به همت و پاکدستی او آفرین گفتم و به داخل خانه رفتم، تیترهای مختلفی برای خبر کار زیبای این شهروند مسئولیتپذیر در ذهنم مرور میکردم، دیدم زیباتر از پاکبان پاکدست چیز دیگری نمیتوان نوشت، کسی که شهر ما را از آلودگی و روح ما را از خودخواهی پاک میکند.
بازار ![]()
-
پنجشنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۴:۰۶:۲۹
-
۶ بازديد
-

-
خبر یزد
لینک کوتاه:
https://www.khabareyazd.ir/Fa/News/722956/