خبر یزد - دبیر شورای راهبردی روابط خارجی گفت: کریدور زنگزور آثار ژئوپلتیکی دارد و جمهوری اسلامی ایران به سادگی از کنار آن نمی گذرد.
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما ، «آخرین تحولات سیاست خارجی پس از دفاع مقدس 12 روزه»، موضوع گفتگوی ویژه خبری شنبه شب رسانه ملی با حضور آقای علی باقری کنی دبیر شورای راهبردی روابط خارجی بود. متن کامل این گفتگو به شرح زیر است:
مجری: منطقه ما امروز بیش از هر زمان دیگری در کانون تحولات پیچیده و سرنوشت ساز قرار گرفته و بعد از دفاع مقدس 12 روزه شاهد طرحهای جدیدی هستیم که هر یک میتواند معادلات قدرت را در منطقه تغییر دهد. میشود، از طرح آمریکایی خلع سلاح حزب الله در لبنان و احتمال شعله ور شدن جنگ داخلی در این کشور بگیریم تا طرح رژیم صهیونیستی برای اشغال کامل غزه، یا موضوع کوریدور زنگ زور که حالا اسمش را آمریکاییها به ترامپ تغییر دادهاند. در قفقاز که میتواند ژئوپلوتیک منطقه را دستخوش این تغییر کند در این بین تهدید به فعال سازی مکانیزم ماشه از سوی اروپا و پیشنهاد جدید آمریکاییها برای مذاکره به نظر میرسد که حالا شرایط را پیچیدهتر هم کرده به هر ترتیب در برنامه گفتگوی ویژه خبری به طیفی از مهمترین موضوعات سیاسی و نقش و جایگاه ایران در معادلات منطقه و تهدیدات و فرصتهای پیش روی کشور می پردازیم.
سوال: در شرایطی صحبت میکنیم که در موقعیت توقف جنگ قرار داریم بعد از جنگ 12 روزه، ارزیابی جنابعالی از حوزه دیپلماسی در دوره جنگ و اینکه مدیریت این جنگ الگوی جدیدی به نظر شما از بازدارندگی فعال را به نمایش گذاشت و اینکه اهداف دیپلماسی چقدر محقق شد و ما چه تجربهای را در این حوزه پشت سر گذاشتیم؟
باقری کنی: همانطور که اشاره فرمودید به هر حال این اتفاقی که چندی قبل رخ داد که در تجاوز نظامی رژیم صهیونیستی و آمریکا علیه حاکمیت ملی و تمامیت ارضی و منافع ملی جمهوری اسلامی ایران، به هر حال هم در نوع نگاه جمهوری اسلامی ایران به موضوعات در عرصه مناسبات بینالمللی و هم در شاخصهای مختلفی در عرصه امنیت منطقه و بین الملل را دچار تغییر کرد. اعتقادم این است که ما تعبیری که باید به کار ببریم در مورد این اتفاق باید تعبیر تجاوز باشد. چون تجاوزی از طرف دو رژیم علیه ایران ملت ایران و جمهوری اسلامی ایران شکل گرفته یک طرف و یک طرف هم دفاع مقدس میهنی همه جانبه و فراگیر و منسجم از طرف همه مردم ایران حالا که در جبهه اش نیروهای مسلح بودند. تجاوز از این جهت من روی آن تاکید میکنم به این معنا که بالاخره بعد از جنگ جهانی دوم آن قدرتهای بزرگ دور هم نشستند و سازوکاری را ایجاد کردند تحت عنوان سازمان ملل، شورای امنیت، منشور ملل متحد و من طبع آن، آنها در واقع حق وتو دارند. در شورای امنیت بالاخره ساز و کاری تعبیه کردهاند که منافع خودشان حفظ شود و اعتقاد داریم که این نظم عادلانه نیست، ولی بالاخره یک نظم موجود است. در دنیا نکته مهم این است که اینها حتی این نظم موجود را هم رعایت نکردند و در واقع خارج از همه قواعد حقوق بین الملل دست به همچین تجاوزی زدند. لذا ما باید فریادمان بر عرصه دیپلماسی برای به کرسی نشاندن تجاوز باید بلند شود. آمریکا با همه امکاناتش و رژیم صهیونیستی همینطور و بقیهشون در جهان غرب از جمله اروپا تلاش میکنند که این شعله تجاوز را خاموش کنند و بگویند که اتفاقی افتاده. حالا بعضیهایشان خیلی پرروگری هم میکنند. مثل بعضی کشورهای اروپایی که میگویند این یه کار کثیفی بوده که مثلاً رژیم صهیونیستی انجام داده و خوب کاری هم کرده. بعضیها حالا این وقاحت و گستاخی را ندارند و به آرامی از کنارش رد میشوند. لذا از نظر من یکی از کار ویژههای اصلیمان در عرصه دیپلماسی باید این باشد که این تجاوز را که یک واقعیت است و قدرتهای بزرگ به ویژه آمریکا درصدد هستند که آن را عادیسازی کنند به یک انگاره و یک گزاره مسلم بینالمللی تبدیل کنیم و این را در فرایندهای مختلفی که در مناسبات مختلف دیپلماسی داریم باید این را پیگیری کنیم چه در عرصه سیاسی و چه در عرصه حقوقی و چه در عرصه دیپلماسی عمومی. لذا به نظر من هرچه ما تاکید کنیم روی واژه تجاوز این خودش کمک میکند که این هدف را در مسیر دیپلماسی بتوانیم محقق کنیم.
کد ویدیو دانلود فیلم اصلی
سوال: ما در مدیریت این جنگ آیا توانستیم به الگوی جدیدی از بازدارندگی فعال را شکل دهیم؟
باقری کنی: بازدارندگی مؤلفههای مختلف دارد. یک مولفهاش نظامی است. یکی عرصه سیاسی و دیپلماسی است. یکی عرصه مردمی است، یکی عرصه اقتصادی است. یعنی بازدارندگی به این معنا است که شما باید مؤلفههای قدرتت به گونهای باشد که دشمن اجازه تهدید به خودش ندهد حالا چه برسد به تجاوز. اینکه دشمن تجاوز میکند این نشان میدهد که دشمن در محاسباتش این بوده که ما نقاط ضعفی داریم حتی اگر ما نقاط ضعف هم نداشته باشیم او بر اساس محاسباتش عمل میکند و روی محاسبات میآید اقدام میکند. لذا بدیهی است که برآورد دشمن این بوده که نقاط ضعفی متوجه ما است که حالا یکی از بارزترینش شاید متوجه همین انسجام ملی باشد. تقریباً همه تحلیلگران این را تاکید دارند که دشمن تصورش این بود که ما دچار تشدت در جامعه ایران هستیم و اگر تلنگری، فشاری، ضربهای، تهاجمی از طرف بیرون شود این ظرفیت بالقوه خودش را بروز و نمود میدهد و این باعث اغتشاش در داخل ایران خواهد شد و این کمک کننده است، برای تامین اهدافی که حالا چه رژیم و چه آمریکا تعقیب میکردند در پس این تجاوز در این تجاوز، قطعاً باید برای آنها هزینهمند شود. آنها هم حساب کردهاند که بالاخره برای آنها هزینههای خواهد داشت حالا غیر از هزینههای مادی و اینها که قاعدتاً داشته ولی هزینههای اعتباری و هزینههای حقوقی سیاسی در افکار عمومی باید این را رویش تمرکز داشت. این بازدارندگی فعال که حضرت عالی اشاره کردید، بله ما در طول این جنگ قطعاً به بازدارندگی فعال دست پیدا کردهایم. به نظر من چند نکته مهم در این وجود دارد. یک نکته مهم این است که وقتی دشمن حمله غافلگیرانه انجام داد، تعدادی از سران و فرماندهان نظامی ما را که اتفاقاً افراد دستاندرکار صیانت از امنیت ملی در عرصه نظامی بودند اینها را به شهادت رساند. تصورش این بود که بالاخره اخلالی در سامانه دفاعی ما شکل میگیرد و یا شاید حتی در سامانه اداره کشور شکل میگیرد این اتفاق رخ نداد بلکه برعکسش اتفاق داد. این نشان دهنده نهادینه بودن نظام حکمرانی در ایران است. یعنی نظام حکمرانی در ایران آنقدر نهادینه و محکم است که حتی با چنین ضربهای هم کارآمدیش کم نمیشود و میتواند خودش را بازیابی کند که این اتفاق افتاد، که حالا بعد از تدبیر حضرت آقا و انتصاب فرماندهان حتی فرماندهان جدید هم اگر میآمدند. اگر آن زیرساخت مستحکم حکمرانی نبود آن فرماندهها نمیتوانستند در آن مدت کوتاه به رهیافت جدید برای اقدام آن هم در میدان جنگی که فعال بود اینطور نبود که مثلاً یک دشمن آمده باشد خبطی کرده باشد و بعد رفته باشد خانهاش نشسته باشد نه در حال تجاوز استمرار داشت. این به نظر من یک نکته بسیار مهمی بود نکته بعدی این است که دشمن بعد از چند روز به این جمعبندی رسید که این تجاوز را متوقف کند این بهترین علت برای این است که طرف ایرانی به بازدارندگی رسیده بود که دشمن مجبور شد که به توقف تجاوز تن دهد در عین حالی که به اهدافی که خودش تعیین کرده بود نرسید.
سوال: اشارهای کردید به انسجام ملی خیلی اتفاق عجیب و غریبی در طول جنگ افتاد. در حوزه انسجام ملی دیپلماسی چقدر توان دارد از این ظرفیت استفاده کند و اگر استفاده کند چه اتفاقاتی در پسش میتواند بیفتد؟
باقری کنی: به نکته دقیقی اشاره کردید. دیپلماسی تکنیک، ابزار و فن است. آن چیزی که به دیپلماسی میتواند حیات دهد و آن را فعال کند مؤلفههای قدرت ملی است و یکی از مهمترین مؤلفههای قدرت ملی انسجام ملی است و هنر دستگاه دیپلماسی و دیپلماتها همواره این است که بتوانند مؤلفههای قدرت ملی را نقد کنند. تعبیرم همیشه با دوستانمان در وزارت خارجه هم این بود در زمانی که مسئولیت داشتم گفتم کار ویژه دستگاه دیپلماسی و دیپلمات این است که مولفههای قدرت کشور را به اقتدار تبدیل کند و این هنر است که بتوانید شما این تبدیل را انجام دهید. آن اقتدار است که میتواند در عرصه مناسبات بین المللی برای شما آورده داشته باشد. به اصطلاح عادی بخواهم بگویم اقتدار پول رایج در مناسبات بین المللی است. یعنی آنجا که میشینند با هم بده بستان میکنند یک کشور میتواند منافع خودش را بهتر ازش صیانت کند. یک کشور کمتر میتواند. ممکن است آن کشوری که کمتر توانسته منافع ملیاش را صیانت کند مؤلفههای قدرت خوبی هم داشته باشد، ولی خوب نتوانسته این را تبدیل به اقتدار کند. یکی از هنرهای حکمرانی در جمهوری اسلامی دقیقاً همین مسئله است. حالا در مورد خاص دیپلماسی قاعدتاً وقتی انسجام ملی به عنوان مولفه قدرت بهش توجه شود این نشان دهنده این است که دستگاه دیپلماسی و دیپلماتهای ما متکی به پشتوانه انتها ناپذیر هستند. چون وقتی افکار عمومی و مردم در پس یک سیاست و یک تدبیر نظام باشند این تدبیر قطعاً به هدف خودش خواهد رسید. لذا این یکی از کار ویژههای همیشگی دستگاه دیپلماسی بوده ولی در نشیب و فرازهایی که ما داریم در مناسبتهای خارجی بالاخره ما یک طرف هستیم بازیگران دیگر هم هستند. نگاه کنید در این جنگ غیر از آمریکا و رژیم که به هر حال به طور مستقیم در عرصه این تجاوز دخیل بودهاند بسیاری از کشورهای غربی هم پشتیبانی و حمایت کردند. بعضیهایشان پشتیبانی کردند. در تهاجم و بعضیهایشان پشتیبانی کردند از رژیم. در مواجهه و خنثی سازی واکنش ها تعداد قابل توجهی هم حمایت کردند از این رویکرد، در حالی که قاطبه کشورهای دنیا بالای 120 کشور از جمهوری اسلامی ایران و دفاع مشروعش حمایت کردند تجاوز را هم محکوم کردند. ولی میخواهم بگویم این رویکردی که غربیها در این عرصه داشتند این تاثیر میگذارد در فرایندهای دیپلماسی و این باید خودش را بازیابی کند تا بتواند به اصطلاح در ترازی قرار بگیرد که با این بازیگری که دشمنان ما و طرفهای مقابل ما دارند بتواند هم آوردی کند.
سوال: آقای دکتر شورای راهبردی روابط خارجی مشخصا در این جنگی که پشت سر گذاشتیم و در کلان ماجرا و در کل حوزه سیاست گذاری دیپلماسی چه نقش آفرینی داشت به ویژه در مدیریت بحرانی که پشت سر گذاشتیم؟
باقری کنی: شورای راهبردی روابط خارجی، نهاد مشورتی رهبری انقلاب است و در عرصه بحثهای اساسی در مناسبات خارجی همواره با نگاه آینده نگرانه پیشنهادهای راهبردی و کاربردی را ارائه میدهد که بعضاً حضرت آقا در قبال آن پیشنهادات تصمیم میگیرند، بعضاً ارجاع میدهند به دستگاههای عالی و مراجع عالی در کشور که درباره آن تصمیم بگیرند. در فرایند این تجاوز چه قبلش که بالاخره ما دورهای را گذراندیم که این دوره به هر حال شاخصها و نشانههای اینکه تجاوز میخواهد شکل بگیرد وجود داشت. یعنی یک چیز خیلی بدیعی نبود. هم رژیم و هم آمریکا در رویکردهایشان در تمهیداتشان آماده سازیهایشان در مواضعشان مشهود بود که اینها طراحیها و برنامههایی دارند در دوره پیش رو در قبال جمهوری اسلامی ایران. لذا در آن مدت هم شورا با استفاده از ظرفیت شبکه نخبگانی در کشور درچهارچوبها و مولفههای مهمی که بتواند کشور را در شرایطی قرار دهد که بتواند مواجه موفق داشته باشد با این پدیده تجاوز در این عرصه تدابیر خوبی را داشت. در دوره بعد هم همینطور و لذا به نظر من شورای راهبردی روابط خارجی که تقریباً میشود گفت بدنه ارتباطی با شبکه نخبگانی کشور است در عرصه سیاست خارجی توانسته حلقههای خوبی را در عرصه نخبگانی در حوزههای هم سیاسی و هم اقتصادی و هم دفاعی امنیتی و هم علمی و فناوری و هم فرهنگی و دیپلماسی عمومی بتواند در کشور حالا چه در ساحت مراجع علمی و دانشگاههای کشور و چه در عرصه مراجع تصمیمگیر و تصمیم ساز در کشور بتواند شکل دهد.
سوال: چند روز پیش آقای دکتر لاریجانی به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی منصوب شدند و شورای دفاع هم شکل گرفت. تحلیلتان از این انتصاب چه هست و آیا این تغییرات مدیریتی و ساختاری معنایش این است که ما در حوزه سیاست خارجی شاهد تغییراتی خواهیم بود؟
باقری کنی: حالا اینکه به هر حال ما در عرصه شورای عالی امنیت ملی چه در ساحت دبیر که بالاخره یک نقش قابل توجهی را در ساماندهی دبیرخانهای که پشتوانه شورای عالی امنیت ملی است و کارگزار شورای عالی است و به اصطلاح تنظیم کننده مقدمات تصمیم گیری در سطح شورای عالی است به هر حال خیلی اهمیت دارد. آقای دکتر لاریجانی به هر حال از سابقه ممتدی در عرصه مناسبات خارجی برخوردار هستند، چه زمانی که در صدا و سیما بودند بالاخره با یک عرصه دیپلماسی عمومی خارجی مواجه بودند به خاطر جنس کار صدا و سیما و از جمله شبکههای برون مرزی صدا و سیما. در زمانی که در وزارت ارشاد بودند باز همینطور. در زمانی که در مجلس شورای اسلامی بودند و همینطور در دورهای کوتاهی که مسئولیت دبیری شورای عالی امنیت ملی را داشتند و به نظر من این پشتوانه تجربی و کاری میتواند سرمایه و اندوخته ارزشمندی باشد برای اینکه بتواند دبیرخانه و به تبعش شورای عالی را کارآمدتر کند. شورای دفاع طبق قانون اساسی شورای عالی امنیت ملی میتواند شوراهای فرعی داشته باشد. تناسب تشخیصی که میدهد و اهمیت موضوعات این شوراهای فرعی که مسئولیتش و ریاستش با رئیس جمهور و یا یکی از اعضای شورای عالی امنیت ملی خواهد بود در کار ویژهای که بهش محول میشود میتواند تصمیماتی اتخاذ کند که در سطح تصمیمات شورای عالی است. با توجه به این اتفاق مهم یعنی تجاوز دو رژیم قاعدتاً شرایط کشور به گونهای بود که باید در مورد بحث دفاع حالا چه در عرصه مواجهه با تجاوز دشمن و همینطور در عرصه دفاع برای ایجاد بازدارندگی پایدار و مطمئن در این زمینه که بیگانهای اجازه به خودش ندهد که همچنین توطئهای را بخواهد رقم بزند قاعدتاً تصمیم به هنگام و به جا بود.
سوال: این تغییرات آیا معنایش تغییر رویکرد هم هست؟
باقری کنی: قاعدتاً میتواند در پی آن تغییر رویکرد و یک نوع ارتقاء کارآمدی در عرصه مناسبات دفاعی ما باشد. اینکه رهبری انقلاب هم دو نماینده معرفی کردند این اهمیت شورای دفاع را میرساند و باید امیدوار بود که در فرایند کاری که شورای دفاع خواهد داشت بتوانیم تحولات هم ساختاری و هم سازگاری در عرصه دفاع ملی را شاهد باشیم.
سوال: از مدتها قبل است که راجع به مکانیزم ماشه با یک فراز و فرودی صحبت میشود. بعضی وقتها خیلی پررنگ میشود، یک مقدار رقیق میشود و بالا و پایین خیلی دارد. این ماجرای اسنپ بک به لحاظ قانونی و حقوقی کشورهای اروپایی، چقدر این امکان را دارند که مکانیزم ماشه را فعال کنند و در صورت فعال شدن آن چه تبعاتی به لحاظ سیاسی و اقتصادی برای ما خواهد داشت و در تقابل با این ماجرا الان چه تمهیدی را اندیشیدهاید؟
باقری کنی: اروپاییها این ترفندی را که به کار بردهاند برای استفاده از ظرفیت ساز و کار ماشه یا اسنپ بک نشان دهنده به نظر من درماندگی سیاسی آنها است. اگر پیامدی برای ما داشته باشد برای اروپاییها هیچ فایدهای ندارد. یعنی اروپاییها الان وضعیتشان به این صورت است که آمریکا در مناسبات مهم بین المللی اروپاییها را اصلاً وارد نکرده به ویژه در دوره ترامپ البته قبلش هم خیلی دخیل نبودند. در موضوعات بینالمللی مثل غزه اروپا هیچ کاره است. در قضیه اوکراین اروپا هیچ کاره است. در قضیه هستهای ما اروپا هیچ کاره است به علت اینکه آمریکاییها اجازه نقش آفرینی به آنها ندادند. اروپاییها به یک نوع رویکردها و اقداماتی هم اخیراً دست زدهاند که نشان دهنده غیر از درماندگی سیاسی، عقب ماندگی سیاسی است. مثلاً جمعی از دیکتاتوریستها را در مونیخ جمع کردهاند، آن پس مانده دیکتاتور را به آنجا آوردهاند. اینها هیچ جایگاهی ندارند نه در ایران و نه در جای دیگر. زمانی که مذاکره میکردم، با یکی از اروپاییها که صحبت میکردم، همین پس مانده دیکتاتور به یکی از این کشورهای اروپایی رفته بود، گفتم برای چه شما خودتان را بی اعتبار میکنید. گفت: این کار اشتباهی است. به نظر ما این آدم هیچ جایگاهی در ایران ندارد. یعنی خودشان هم این را میدانند. یا یک کشور دیگر یک عدهای از جلادهای دهه شصت را آنجا جا داده است که جلسه بگیرند. این نشان دهنده این است که اینها هیچ دستاویزی ندارند و رویکرد اینها تقابل با جمهوری اسلامی و مردم ایران است و ما باید در عرصه دیپلماسی این اقدامهای نابخردانه اروپاییها را هزینهمند کنیم. هرچند اینها برای ما هیچ ضرر و هزینهای ندارند. چون اصلاً چیزی نیستند. اما بالاخره این نشان دهنده رویکرد تقابلی اروپاییها است و برای آنها باید هزینه شود.
اسنپ بک برای اروپاییها هیچ فایدهای ندارد و نقش بالقوهای که الان میتوانند داشته باشند در عرصه هستهای ایران، با اسنپ بک آن را هم از دست میدهند و حالت لجبازی است. اولاً به جهت تغییر و تحول بنیادین در شرایط و تحولات، امکان استفاده از اسنپ بک برای اروپاییها وجود ندارد. مثلاً در قطعنامه 1929 که اگر اینها بخواهند اسنپ بک کنند، آن باید احیاء شود. باید اروپاییها در کنار روسیه و چین با ایران در موضوع هستهای مذاکره کنند. الان خود اروپاییها حاضر هستند کنار روسیه بنشینند و با ایران مذاکره کنند؟ این حرف بی مبنایی است. نکته دوم بحث عدم حسن نیت آنها است. در اجرای تعهدات بین المللی، داشتن حسن نیت شرط است. اینها اگر واقعاً حسن نیت داشته باشند باید خود موضوع را دنبال کنند. ایران بارها گفته آماده گفت و گو هستیم. وقتی طرف ایرانی میرود با اروپاییها صحبت میکنند میگویند آمریکا به ما هیچ اطلاعاتی نمیدهد. در جریان بحثها نیستیم. شما بروید با آمریکا مذاکره کنید و مشکل را حل کنید بعد پیش ما بیایید. اگر بخواهیم با آمریکا مذاکره کنیم دیگر با شما چه کار داریم؟ میگویند حل کنید بیایید بعداً ما بهره آن را ببریم. یا مثلاً یک جایی اگر شد شیطنتی کرد، شیطنت کنیم. لذا میخواهم بگویم از نظر حقوقی و سیاسی، هیچ شأن و مشروعیتی برای استفاده اروپاییها از اسنپ بک وجود ندارد. اما اگر اینها بخواهند همچنین کاری کنند، نکته مهم این است که اتفاق بزرگی برای ما رقم نخواهد خورد. البته ما از اسنپ بک قطعاً استقبال نخواهیم کرد و قطعاً هم دستگاههای دیپلماسی ما تلاش خواهد کرد که جلوی آن را بگیرد و اگر هم یک وقت اروپاییها بخواهند همچنین خطایی را کنند این اقدام برای آنها هزینهمند شود، ما در این تردیدی نداریم.
سؤال: کاملاً دو نگاه متضاد را مطرح میکنند، برخی میگویند اگر فعال شود، خیلی خطر جدی را ما داریم تهدید میشویم برخی هم میگویند اصلاً اثری نخواهد داشت، یعنی کاملاً متفاوت؟
باقری کنی: اسنپ بک، یعنی بازگرداندن قطعنامههای قبلی، بحث سر این است که آیا اثر قابل توجهی دارد یا ندارد. این نکته مهم است. در عرصه تحریم ها، طبیعی است که نباید اثر قابل توجهی داشته باشد. به علت اینکه تحریمهای یک جانبهای که آمریکا در طول سالهای برجام و بعد از برجام چه در دوره اول ترامپ، چه در دوره دوم ترامپ و چه در دوره بایدن علیه ایران اعمال کردند، اینها بسیار گستردهتر و وسیعتر از تحریمهایی است که در قطعنامههای شورای امنیت بوده که جامع آن قطعنامه 1929 است. لذا آن نمیتواند اتفاق مهمی را علیه ایران و مردم ما رقم بزند. هرچند ما از آن استقبال نمیکنیم و بلکه با آن مقابله میکنیم. اما آنها میخواهند فضایی را ایجاد کنند که با قرم قرم اسنپ بک ایران را وادار به امتیازدهی کنند، به زعم خودشان. یعنی به نظر من هدف اصلی اروپاییها استفاده از اسنپ بک نیست، هدف اصلی شان این است که ایران را وادار به امتیازدهی کنند. هرچند که امکان اینکه آنها این را عملی کنند را نمیتوانیم نفی کنیم. بالاخره امکانی در اختیار آنها است. همانطور که اینها یکسری کارهای نابخردانهای کردند، ممکن است این یک کار را هم انجام دهند، ولی اگر این کار را انجام دهند، آنها نمیتوانند در این عرصه نقش آفرینی کنند. لذا به نظر من خیلی این گزینه، گزینه معقولی برای آنها نخواهد بود.
سؤال: بلکه تحلیل آنها این است که الان دچار یک تردیدهایی شدهاند؟
باقری کنی: بله عقلای اروپایی باید در این زمینه مسئولین شان را هدایت کنند. سفارتخانههای اروپایی در تهران خیلی میتوانند نقش داشته باشند. برای اینکه واقعیتها را به پایتخت هایشان بگویند که اینها گول جریان صهیونیستی را نخورند. چون لابی صهیونیستی تلاش جدی برای اسنپ بک دارد که آنها میخواهند از هر ظرفیتی علیه ایران بعد از این تجاوز، استفاده کنند و یکی از این ظرفیتها این است.
سؤال: اگر فعال شود، پاسخ ما متقابلاً چه خواهد بود؟
باقری کنی: در دورههای قبل مطرح شده و مسئولین کشور از جمله وزیر امور خارجه به طرف اروپایی در مذاکرات گفتهاند که ما اولاً ساکت نخواهیم نشست و در این زمینه اقدامهایی در نظر داریم و به موقع آن اقدامها را اعلام میکنیم و هم تدابیر را اتخاذ خواهیم کرد.
سؤال: موضوع روز، بحث میانجی گری طرف آمریکاییها در موضوع ارمنستان و آذربایجان است و این کریدور در مرزهای شمال غربی ایران. تحلیل شما چه است، فکر میکنید این یک طرح اقتصادی است یا ابعاد ژئوپولوتیکی دارد؟
باقری کنی: این آثار ژئوپولوتیک قطعاً خواهد داشت و اینکه این طرح چقدر به ثمر برسد و اجرایی شود قابل بحث است و باید کارشناسان ذیربط درباره آن نظر دهند. ولی قطعاً این آثار ژئوپولوتیک خواهد داشت به همین جهت است که ایران هم رسماً اعلام کرده این موضوع سادهای نیست که از کنار آن بگذرد و برای ایران اهمیت دارد بتواند شرایطی ایجاد شود که در مرزهای جمهوری اسلامی ایران، ثبات، توسعه و پیشرفت حاکم شود و شرایط برای تعامل همه جانبه ایران با همسایگان اش فراهم شود. اینکه بیگانگان به ویژه آمریکا میخواهند وارد منطقه شوند و با دست اندازی به منافع کشورهای منطقه، بخواهند منافع خودشان را تأمین کنند، قاعدتاً این نه مورد قبول ایران است و نه کشورها و ملتهای منطقه.
سؤال: واکنش بقیه کشورها در منطقه چه بود؟
باقری کنی: وزارت خارجه روسها که موضع جدی گرفت. بقیه کشورها هم نسبت به این قضیه ساکت نخواهند ماند. چون بحثی است که روی کشورهای دیگر هم آثار مستقیم و غیرمستقیم خواهد داشت.
سؤال: تحلیل شما از تلاشی که آمریکاییها و رژیم صهیونی برای خلع سلاح حزب الله لبنان انجام میدهند چه است. فکر میکنید ادامه این فشارها به کجا منجر میشود؟
باقری کنی: حزب الله و جریان مقاومت، جریان درون زای متکی به مردم است. یعنی آنها تعبیری به کار میبرند که اینها نیابتیهای ایران هستند که این را عمداً میگویند که بگویند گروههایی هستند که داخل مردم و از مردم نیستند. اینها زائد هستند. در حالی اتفاقی که در غزه افتاد تمام این انگارهها را پاک کرد. غزه به یک ویرانه تبدیل شده ولی مردم و مقاومت با هم یکی هستند، در مقابل تجاوز و جنایت رژیم صهیونی ایستادهاند. در لبنان هم همینطور است. ریشه مقاومت از ابتدا بخاطر تجاوز رژیم صهیونی شکل گرفت. یعنی مقاومت اول حزب الله بخاطر جریان سیاسی شکل نگرفت که بعد جریان نظامی داشته باشد. مقاومت بخاطر تجاوز رژیم در سال 1982، اشغالگران صهیویست تا بیروت آمدند. مقاومت آن زمان شکل گرفت و تا زمانی که تجاوز وجود دارد، مقاومت هست. یعنی به هیچ وجه نمیتوانند مقاومت را خلع سلاح کنند. به این معنا، چون یک نهاد و نیروی متکی به اراده مردم است و قطعاً مردم لبنان در مقابل تجاوز و اشغال ساکت نخواهند بود و همه شان در این امر مشترک هستند که در مقابل تجاوز و اشغالگری رژیم صهیونی که الان مناطقی از لبنان را هم تحت اشغال دارد، باشند. لذا به نظر من این ترفندی که آمریکاییها دارند پیگیری میکنند، این به نتیجه نخواهد رسید.
سؤال: با وجود همه اعتراضهایی که در دنیا راجع به تجاوز رژیم صهیونی در غزه، طرح اشغال کامل غزه را مطرح میکنند. اجرای این طرح به لحاظ ژئوپولوتیک برای منطقه و محور مقاومت چه حاصلی میتواند داشته باشد؟
باقری کنی: بحث اشغال نظامی یعنی در کنار دهها طرح و تدبیر و نقشهای که صهیونیستها یا به طور مستقل یا با مشارکت آمریکا در غزه در این نزدیک به دو سال گذشته اجرا کردند باید مقایسه کنیم. بنظر من صهیونیستها در یک موضوع راسخ و جدی بودند، آن هم در جنایت و آدم کشی و تخریب. ولی در این مدت طرحهای مختلفی دادند. این طرحها هیچکدام نتوانست راه حلی برای موضوع غزه ارائه دهد. حتی راه حل از نظر خود صهیونیست ها. یعنی چیزی که از نظر آنها بتواند به ثباتی در غزه برسد. مضاف بر اینکه این تصمیم اخیر صهیونیستها با مخالفت بسیاری از کشورهای منطقه هم مواجه شد، یعنی کشورهای منطقه هم این را نمیپذیرند، حتی برخی کشورهای اروپایی هم مخالفت کردند. چون این طرح صرفنظر از اینکه آن روند جنایت و نسل کشی صهیونیستها را گسترش و ادامه خواهد داد، ولی به نتیجهای منجر نخواهد شد. آنها تداعی شان این است که بتوانند جریان مقاومت را خسته کنند که هدف دست نیافتنی برای آنها است. فقط اتفاقی که رخ میدهد قاعدتاً هزینههای سنگین تری بر مردم غزه، چه از لحاظ انسانی و چه از لحاظ اقتصادی به این منطقه تحمیل میکند ولی آنها نمیتوانند این هدف غیرمشروع خودشان را محقق کنند.
سؤال: پس شما معتقد هستید که نه حزب الله خلع سلاح خواهد شد و نه غزه اشغال کامل؟
باقری کنی: غزه اگر اشغال کامل هم شود باز آنها به هدف شان نمیرسند. چون غزه در اشغال صهیونیستها بود، صهیونیستها مجبور شدند از آنجا بیرون روند. یعنی قبلاً صهیونیستها داخل غزه بودند. خود آنها وقتی از جریان مقاومت خسته شدند، مجبور شدند از آنجا بیرون روند. عرض من این است که صهیونیستها آن هدفی که دارند را نمیتوانند محقق کنند، ولی میتوانند جنایت کنند. چون در جنایت حرفهای هستند. در مورد حزب الله هم همینطور. چون یک نهاد درون زا در کشور و میان مردم لبنان است، مواجهه با آن یعنی مواجهه با مردم لبنان. شما با مردم لبنان نمیتوانید مواجهه کنید.
سؤال: تحلیل شما راجع به آینده سوریه چه است با این بمباران که گاه گاهی اتفاق میافتد؟
باقری کنی: برنامه رژیم بعد از روی کار آمدن حاکمان جدید در دمشق و اینکه دید هیچ دفاعی در کشور سوریه وجود ندارد، به این سمت رفت که با یک منطقه بدون دفاع مواجه شود و هر زیرساخت و هر عرصهای که میتوانست کمک کند به دفاع و صیانت از امنیت ملی و تمامیت ارضی سوریه، اینها را مورد تهاجم قرار داد و تقریباً همه اینها را از بین برد. الان اهداف دیگری را در سوریه تعقیب میکند. بحثی که الان در جنوب سوریه دارد پیگیری میکند که عملاً به یک نوع تجزیه در جنوب سوریه دارد منجر میشود. بحثی که در مورد این گذرگاه دارد دنبال میکند، نوعی تهدید برای تجزیه بخشهای دیگری از سوریه است و همینطور عدم شکل گیری جامعه واحد در سوریه. این را صهیونیستها به طور جدی دارند دنبال میکنند و میخواهند از ایجاد کشور قوی اسلامی عربی در همسایگی خودشان جلوگیری کنند و این کاری که صهیونیستها در طول این چند ماه گذشته انجام دادند، نشان دادند برخی کشورهای همسایه که از این جریانهایی که در سوریه حاکم است، حمایت کردند، الان باید ببینند ارزیابی آن کاری که کردند با الان که این اتفاق افتاده و صهیونیستها همچنین جولانی را دارند در سوریه میدهند، واقعاً چه خواهد شد.
سؤال: فکر میکنید که سوریه تجزیه میشود؟
باقری کنی: این به عوامل متعددی مربوط است. چون منافع کشورهای منطقه هم به آن ارتباط دارد، آنها هم دخالت خواهند کرد، نظر میدهند. نفوذ دارند. یعنی اینطور نیست که امر مستقلی در اختیار صهیونیستها باشد. ولی نکته مهم این است که این روندی که صهیونیستها دنبال میکنند، این روند باعث حرکتی درون زا در میان مردم سوریه خواهد بود برای اینکه بتوانند هویت خودشان را بازیابی کنند. چون الان دارد هویت و عزت مردم سوریه بالاتر از بحث تجزیه اش مخدوش شده و صهیونیست ها دارند ملت سوریه را تحقیر میکند. این قطعاً بدون پاسخ نخواهد بود یعنی مردم سوریه ملت ریشه دار تاریخی هستند، در جهان عرب. یکی از ملتهایی هستند که صاحب سبک اند. لذا این فشارها و این تجاوزگریهای صهیونیستها قطعاً درون سوریه اتفاق جدی را رقم خواهد زد.
سؤال: هم گرایی بسیاری از کشورهای منطقه با ایران بعد از جنگ 12 روزه، به نظر میرسد نگاهها چه به لحاظ حکومتها و چه به لحاظ مردم در منطقه نگاه متفاوتی به مردم ایران دارند. آیا این را میتوانیم به ائتلاف منطقهای علیه رژیم صهیونیستی تبدیل کنیم؟
باقری کنی: البته ائتلاف سطوح مختلف دارد، نمیتوانیم بگوییم ائتلاف همه جانبه کامل میتواند شکل گیرد. ولی واقعیتی که با آن مواجه هستیم اینکه بعد از تجاوز رژیم صهیونی به ایران، کشورهای منطقه واقعاً به این جمع بندی رسیدند که این مسیری که رژیم صهیونی دارد جلو میرود، دیری نخواهد گذشت که دامن آنها را هم میگیرد. یعنی اراده رژیم صهیونی الان تبدیل شدن به هژمون منطقه است. یعنی میخواهد خودش محور سلطه گری در منطقه شود و بقیه کشورهای منطقه باید تحت قیومت او امورات خودشان را بگذرانند و این بحثی است که صهیونیستها از بیان آن ابایی ندارند. لذا این مسئله باعث نگرانی جدی کشورهای منطقه است و این یکی از زمینهها و بسترهای بسیار مناسب برای همسویی ایران با این کشورها در مواجهه با تهدیدها و خطرات جدی رژیم صهیونی میتواند باشد.
سؤال: تحلیل شما از پیشنهاد مجدد آمریکاییها برای مذاکره، دوم نوع تعاملی که اینها با آژانس بین المللی انرژی اتمی درپیش گرفته است؟
باقری کنی: در مورد مذاکرات یک نکته عرض کنم، آمریکاییها در دورهای که ما مذاکرات میکردیم، در دولت شهید رئیسی، ما در مذاکرات وین و یک چند دور مذاکره دیگری که هم در تهران بود و هم در وین بود و بخش انتهایی آن در نیویورک در سال 1401، به پیش نویس کامل توافق دست پیدا کردیم. اما آن چیزی که مانع شد توافق نهایی نشود، آمریکاییها بودند. بعضیها در داخل قبلاً میگفتند و الان هم شاید بگویند که عدهای در داخل نگذاشتند که توافق شود، به نظر من این ادعای درستی نیست که در داخل کسی نگذاشته است. ممکن است عدهای قبول نداشتند ولی آنها نه همچنین کاری کردند و نه میتوانستند چنین کاری کنند. چون بالاخره ما بعنوان هیئت مذاکره کننده در چارچوب تدبیر نظام این کار را انجام دهیم برای پیشبرد تدبیر نظام هم کسی نمیتوانست مانع ایجاد کنند. ولی آمریکاییها مانع شدند. از نیمه دوم سال 1401 تا انتهای دولت شهید رئیسی، هرچند ما مذاکرات غیر مستقیم با آمریکاییها چند دور در مسقط داشتیم ولی معلوم بود که آمریکاییها اراده جدی برای نهایی سازی توافق را ندارند. در دوره ترامپ وقتی که ترامپ روی کار آمد بعد از اینکه پیشنهاد مذاکره به ایران داد و ایران هم تحت شرایطی آن مذاکره غیر مستقیم را پذیرفت، آنجا هم آمریکاییها اراده جدی برای مذاکرهای که به نتیجه برسد از خودشان نشان ندادند. فضاسازی میکردند، شو بازی میکردند، در مصاحبه ها، در توئیت ها، در فرآیندهایی که مربوط به دیپلماسی رسانه بود، حضور داشتند و حرفهایی را میزدند، ولی در بستر اصلی مذاکرات هیچ اراده جدی برای اینکه به توافق برسند از خودشان نشان ندادند. طبیعتاً اینکه وسط جنگ آمدند میز مذاکره را بهم زدند، این واقعیتی بود. الان مسئله اصلی در مورد مذاکره این است که آمریکاییها اراده جدی برای مذاکره دارند، یا میخواهند یک شوی دیگری راه بیندازند؟ اول ما باید به این جمع بندی برسیم و اگر آمریکاییها اراده دارند باید این اراده را عینی نشان دهند. عینی یعنی اینکه در مورد جنگ باید تکلیف روشن شود، چرا شما وسط مذاکرات به ما حمله کردید؟ ما که داشتیم مذاکره میکردیم، مسئله باید روشن شود که این چه بوده؟ نکته بعدی این که ایران باید به این جمع بندی برسد که که تجاوز رخ ندهد. نمیگویم آنها باید اطمینان دهند. اگر آنها اطمینان دهند ما قبول نداریم. باید خودمان به این جمع بندی برسیم تا دوباره دشمن همچنین تجاوزی را مرتکب نشود. یعنی ترفند و فضاسازی شود و یک مسیر دیگری را دشمن انتخاب کند. لذا به نظر من نشان دادن اراده توسط آمریکاییها اراده جدی برای مذاکرهای که به نتیجه میرسد، نه مذاکرهای که حالت نمایش داشته باشد. این خیلی مهم است و اهمیت دارد و این مقدمه است. استنباط من این است که همچنین چیزی آمریکاییها تا الان بروز ندادهاند. در مورد آژانس، این کاری که آقایی گروسی کرد، بعضیها میگویند خیانت به ایرانی کرده، من میگویم فقط خیانت به ایران نکرده، خیانت به ام پی تی و آژانس کرد. خیانت به ارکان سازمان ملل متحد کرد هم قبل از حمله و هم به ویژه بعد از حمله. چون تمام تأسیسات هستهای ما همه زیر نظر آژانس بود و آمریکا و رژیم به تأسیسات زیر نظر آژانس حمله کردند. درست است این تأسیسات در داخل ایران بود ولی عملاً اینها به حیثیت و هویت و شخصیت آژانس حمله کردند. بعد مدیر کل آژانس وقتی به حیثیت و هویت آژانس که مسئولیت آنجا را دارد، هیچ واکنشی نشان نمیدهد، برای آنجا هم مسئله است. تو باید از حیثیت آژانس صیانت کنی. کار آژانس همین است. در مورد ایران هم همینطور است. این بحث مهمی است هرچند ایران عضو معاهده ان پی تی و عضو آژانس است و قاعدتاً در چارچوب ان پی تی رفتار خواهد کرد ولی این به معنا نیست که ما به آسانی از همچنین خطای بزرگ که در حد یک جنایت علیه ساز و کار عدم اشاعه در دنیا بود، باید به راحتی بگذریم، این قاعدتاً باید در چارچوبی به جمع بندی رسیده شود و بعد وارد مرحله بعد شود.
کد ویدیو دانلود فیلم اصلی